1 ز من ایصبا نهانی تو به مستشار برگو سحر آمدم به کویت به شکار رفته بودی
2 خبر از وزیر جستم که نبود در رکابت تو که سگ نبرده بودی بچه کار رفته بودی
1 کسان زخارف دنیا بدین خریدارند تو این جهان بفروشی و نام نیک خری
2 چو نام نیک بماند بجای بگذاریش چو مال بگذرد از وی تو زودتر گذری
3 برای یکدرم آنان هزار رنج برند تو با یکی درم الحق هزار گنج بری
1 خدایگانا ای آنکه شاهد ظفرت بکاخ بخت قرین با عروس اقبال است
2 ز سعی و همت و رای تو ملک و دولت و دین هژیر و فرخ و فرخنده و قوی حال است
3 رخت معاینه ماند بآفتاب منیر دلت چون قلزم و دستت چو ابر هطال است
4 به پیش بحر عطای تو ابر قطره شود بر ترازوی جود تو کوه مثقال است
1 ستوده نام ملک جاودانه در گیتی پس از امیر علیشیر و میر جاذب ماند
2 بلی چو شمس بنصف النهار طالع کشت نه صبح صادق پاید نه فجر کاذب ماند
1 شاه چون مجلس مقدس را از دم توپ کینه زد آتش
2 بهر تاریخ آن امیری گفت «ارشدالدوله توپچی جاکش »
1 میر یحیای دولت آبادی ای که همت و زکی باشی
2 خواهم از حق بمتکای جلال تا صف حشر متکی باشی
1 با تو ای چرخ زنم به نیرو گرچه خود نه پرویز و نه بهرامم و نه شاپورم
2 لیک مخدوم من آنست که گوید فاش خازن الملکم و فرمانده نیشابورم
1 ابوالفتح خان ای که ایوان قدرت بلند آسمان را شکست از درستی
2 به فرهنگ و هوش تو اقرار داد ابونصر یمگان ابوالفتح بستی
1 نایب السلطنه آن کز سیرتش صدق فرسوده ادب نالیده
2 هوش اصحاب هنر فرسوده گوش ارباب خرد مالیده
3 آتشی نی که نیفروخت به دهر فتنه ای نیست که نکالیده
4 خارخار پلتیکش چون سرو در چمنزار جهان بالیده
1 به سردار اسعد بگو ای که از دم هزار آتش فتنه خاموش کردی
2 تو آنی که اصلاح کار جهان را به دامان فضل خطاپوش کردی
3 تو آنی که افراسیاب ستم را معاقب به خون سیاوش کردی
4 تو آنی که هر گربه دزد خائن گریزان به سوراخ چون موش کردی