1 یا امین الحق کهف الخلق شمس المذهب انت فی دیباجة العلیا طراز المذهب
2 عش حساما ماضیا فی الدین سیفا قاضیا فی الوری یا حجة الاسلام یا عبدالنبی
3 ما همه طفل دبستانیم و تو شیخ طریق ای که پیر عقل باشد در دبستانت صبی
1 ای خواجه عون سلطنه ای داوری که نیست یک تن همال و شبه تو در صفحه زمی
2 داری هر آنچه ذکر شود جز کمال و فضل مانی بهر چه در نظر آید جز آدمی
3 گشت از نظام سلطنه شیراز منقلب مانند خاک بغداد از ابن علقمی
1 گویند در عمارت بابل بجای ماند این نکته یادگار زشاپور اردشیر
2 گردون مقامر است و زمین نطع بر دو باخت ما مردمان چو مهره شطرنج و نرد شیر
1 تا سپهدار به شطرنج هنر چیره بر دشمن خونخوار شده
2 ماحی سیرت ناهنجاران حامی زمره احرار شده
3 چتر استبداد از صرصر داد پست و وارون و نگونسار شده
4 با عدالت همه جا بود رفیق با خرد در همه جا یار شده
1 خدایگان من از حال بنده بیخبری که بر تنم چه رسید از غم زمانه همی
2 ز غره رجب الفرد تاکنون شب و روز به پیش تیر بلا شد تنم نشانه همی
3 زمانه بسکه زافلاس و فقر و نوبه و تب نواخت بر سر من چوب و تازیانه همی
4 دلم سراچه غم شد چنانکه پنداری که مرغ غم بدلم بسته آشیانه همی
1 از ادیب الممالک اندر یاد داستانی لطیف و خوش دارم
2 گفت در پیشگاه اقدس شاه خواستار طاعتی فراز آرم
3 جشن مسعود تاجداری را یادگاری ستوده بگذارم
4 زین سبب گشت خامه ام غواص در تک بحر طبع زخارم
1 راست شد از عطای حی قدیم بر سر تاج خسروان دیهیم
2 کعبه عدل و داد احمد شاه که درش سجده گاه ابراهیم
3 کرده تقویم عدل زانکه خدای آفریدش با حسن التقویم
4 خلق را زیر رایتش ز علوم وحی منزل رسد ز امر حکیم
1 گویند در عمارت بابل بجای ماند این نکته یادگار ز شاپور اردشیر
2 گردون مقامر است و زمین نطع برد و باخت ما مردمان چو مهرهٔ شطرنج و نردشیر
1 ای ستاده به بزم تحقیقت پور سینا و پیر فارابی
2 بنده خامه و ضمیر تو شد قلم و رای صاحب و صابی
3 از شمیران ترا به ری آورد گردش آسمان دولابی
4 تا بر این بنده ارمغان آری از ره لطف صحنی از آبی
1 افضل الملک دروغی و ادیب زورکی خان مصنوعی و مستوفی شلتاقی منم
2 وارث هر مرده از رندی و طراری منم زائر هر سفره با جلدی و قبراقی منم
3 نی بتنها دعوی و کبر و دروغ آموختم کاوستاد فن سالوسی و زراقی منم
4 از فضول و فضله جز من افعل التفضیل نیست و آنکه نشناسد بگیتی فاضل از باقی منم