1 ای مسیحای زمان ای که به اعجاز سخن اثر و نام حکیمان سلف زنده کنی
2 همه گویند زسیر زحل و دور فلک تو بدور فلک و سیر زحل خنده کنی
1 بر نثار خاک راهت ای نگار سنگدل چند چیز آورده ام کز نامشان هستم خجل
2 سکر از شکر شراب از شعر و مشک از نوک کلک لؤلؤ از اشک و زر از رخسار و لعل از خون دل
1 خدایگانا میرا اگر شنیدستی یکی فرشته نگهبان آفتاب آمد
2 من آن فرشته روشن دلم که فکرت من بر آفتاب همی مالک الرقاب آمد
1 خر سبوی سر دره گوش خم پهلو کماسه پشت و کدو گردن و تکاو گلو
2 چو آید آید با وی سبو و دره و خم چو شد کماسه شود باوی و تکاو کدو
1 بشنو ای فرزند تا ازین دفتر خوانمت از بر راز تیموری
2 حرفشان باشد سکه اندر زر حکمشان جاری در همه کشور
3 دیگران را قول ناروا جستی گرچه شاهان بر تخت و عاجستی
4 ذوالفقار آنروز می کشد افزون پیکر شکاک می کشد در خون
1 ای ملکزاده راندم ابیاتی امتثالا لا مرک العالی
2 انت رکنی و منتهی املی بک علقت حبل آمالی
3 فاش گویم که در ولایت فضل ما همه بنده ایم و تو والی
4 تالی شعر من توئی که ترا نیست یک تن در این جهان تالی
1 چو اندر سایه سلطان عالم حجت یزدان امام العصر مولی الخافقین فرزند پیغمبر«ص »
2 بروز امتحان اندر دبستان بناتیه که از بهرش بساط جشنی آرایم بزیب وفر
3 تقاضا دارم از الطاف بی پایان در آن ساعت ز تشریف قدوم خود دهد این بزم را زیور
4 فروزد چهره در ایوان فرازد سایه بر کیوان بنوشد چای و شربت کام شیرین سازد از شکر
1 خدایگانا تا کار ملک راست کنی بپاستادی و دیری ز پای ننشستی
2 ز بس که رنج کشیدی به روزگار دراز فسرده شد دل و روشن روان خود خستی
3 زریر گشتت گلنار و کوژ شد قد سرو ز بس که در ره دولت، چونی، کمر بستی
4 کنون چو شاخ گل اندر کنار جوی بروی که همچو سرو ز آسیب مهرگان رستی
1 ای در بیان مدح و صفات کمال تو قاصر زبان و کلک فصیحالعبارهها
2 دیباچه کلامت سردفتر کمال بوسیدن رکابت خیرالزیارهها
3 برقینه مغنیه نظم دلکشت هرگز کسی ندیده خلل ز استعارهها
4 داناتری بهر فن و هر کار و هر هنر از مردم عرب به رسوم و به دارهها
1 نام تلهای کواکب که بود در کف دست گر ز ابهام شماری و به خنصر گروی
2 زهره و مشتری است و زحل و شمس آنگاه تیر و مریخ و قمر نیک شناس ای اخوی
3 خط زهره است چو از شمس روی سوی زحل خط مریخ چو از زهره به برجیس روی
4 خط قوس از متوازی بخط مریخ است نام آن خط حیات است و بآن شاد شوی