دوش از مهر به من آن مه محبوب از فرخی یزدی غزل 61
1. دوش از مهر به من آن مه محبوب گذشت
چشم بد دور که آن ماه به من خوب گذشت
...
1. دوش از مهر به من آن مه محبوب گذشت
چشم بد دور که آن ماه به من خوب گذشت
...
1. پیش عاقل بی تخصص گر عمل معقول نیست
پس چرا در کشور ما این عمل معمول نیست
...
1. غیر خون آبروی توده زحمتکش نیست
باد بر هم زن خاکستر این آتش نیست
...
1. زندگانی گر مرا عمری هراسان کرد و رفت
مشکل ما را به مردن خوب آسان کرد و رفت
...
1. چمن از لاله چو بنهاد به سر افسر سرخ
پای گل زن ز کف سبزخطان ساغر سرخ
...
1. آن دست دوستی که در اول نگار داد
با دشمنی به خون دل آخر نگار داد
...
1. این ستمکاران که میخواهند سلطانی کنند
عالمی را کشته تا یک دم هوسرانی کنند
...
1. باید این دور اگر عالی و گردون باشد
گنگ و کور و کر و سرگشته چو گردون باشد
...
1. ای دوره طهمورث، دل یکدله باید کرد
یک سلسله دیوان را در سلسله باید کرد
...
1. به زندان قفس مرغ دلم چون شاد میگردد
مگر روزی که از این بند غم آزاد میگردد
...
1. «خیزید ز بیدادگران داد بگیرید
وز دادستانان جهان یاد بگیرید
...
1. ز انقلابی سخت جاری سیل خون باید نمود
وین بنای سست پی را سرنگون باید نمود
...