آثار فرخی یزدی

صفحه 4 از 20
20 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فرخی یزدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فرخی یزدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار فرخی یزدی

1 در چمن تا قد سرو تو برافراخته است روز و شب نوحه گری کار من و فاخته است

2 برد با کهنه حریفی است که در بازی عشق هرچه را داشته چون من همه را باخته است

3 بگمان غلط آن ترک کمانکش چون تیر روزگاریست مرا از نظر انداخته است

4 جان من ز آه دل سوخته پرهیز نمای که بدین سوختگی کار مرا ساخته است

1 آن طایری که در قفس تنگ خانه داشت در دل کجا دگر هوس آب و دانه داشت

2 دست زمانه کی کندش پایمال جور هر سر که پاس خدمت این آستانه داشت

3 بهر گره گشائی دل تاخت تا ختن آن باد مشکبوی که در دست شانه داشت

4 ما را به روز وصل چرا آشنا نکرد تأثیر در دلت اگر آه شبانه داشت

1 هرگز دلم برای کم و بیش غم نداشت آری نداشت غم که غم بیش و کم نداشت

2 در دفتر زمانه فتد نامش از قلم هر ملتی که مردم صاحب قلم نداشت

3 در پیشگاه اهل خرد نیست محترم هر کس که فکر جامعه را محترم نداشت

4 با آنکه جیب و جام من از مال و می تهیست ما را فراغتی است که جمشید جم نداشت

1 جان من تنها نه خوبان را صباحت لازم است غیر خوبی خوبرویان را ملاحت لازم است

2 مرد با آزرم را در پیش مردم آب نیست تا دو نان گیری از این دونان وقاحت لازم است

3 تا ز دشنامی مگر آن لب نمک‌پاشی است بر دل صد پاره ما صد جراحت لازم است

4 کشت ما را زندگی ای مرگ آخر همتی کز پس یک عمر زحمت استراحت لازم است

1 دل زارم که عمرش جز دمی نیست دمی بی یاد روی همدمی نیست

2 بیاد همدم این یکدم تو خوش باش که این دم هم دمی هست و دمی نیست

3 در این عالم خوشم با عالم عشق که در عالم به از این عالمی نیست

4 ندارد صبح عیدی دور گردون که پیش آهنگ شام ماتمی نیست

1 هر لحظه مزن در، که در این خانه کسی نیست بیهوده مکن ناله، که فریادرسی نیست

2 شهری که شه و شحنه و شیخش همه مستند شاهد شکند شیشه که بیم عسسی نیست

3 آزادی اگر می طلبی غرقه به خون باش کاین گلبن نوخاسته بی خار و خسی نیست

4 دهقان رهد از زحمت ما یک نفس اما آن روز که دیگر ز حیاتش نفسی نیست

1 در شرع ما که قاعده اختصاص نیست حق عوام نیز قبول خواص نیست

2 دیگر دم از تفاوت شاه و گدا مزن بگزین طریقه‌ای که در آن اختصاص نیست

3 گفتم که انتقام ز اشراف دون بگیر گفتی هنوز موقع کین و قصاص نیست

4 اینک به چنگ مرتجعین اوفتاده‌ای آن سان که از برای تو راه خلاص نیست

1 این نیست عرق کز رخ آن ماه جبین ریخت خورشید فلک رشته پروین به زمین ریخت

2 دیگر مزن از صلح و صفا دم که حوادث در خرمن ابناء بشر آتش کین ریخت

3 زهری که ز سرمایه به دم داشت توانگر در کام فقیران به دم بازپسین ریخت

4 هر قطره شود بحری و آید به تلاطم این خون شهیدان که به نزهتگه چین ریخت

1 این دل ویران ز بیداد غمت آباد نیست نیست آبادی بلی آنجا که عدل و داد نیست

2 وانشد از شانه یک مو عقده از کار دلم در خم زلفت کسی مشکل‌گشا چون باد نیست

3 کوه کندن در خور سرپنجه عشق است و بس ورنه این زور و هنر در تیشه فرهاد نیست

4 در گلستان جهان یک گل به آزادی نرست همچو من سرو چمن هم راستی آزاد نیست

1 جهان نمای درستی، دل شکسته ماست کلید قفل حقیقت زبان بسته ماست

2 مگو چه دانه تسبیح از چه پامالیم که عیب ما همه از رشته گسسته ماست

3 دو دسته یکسره در جنگ و توده بدبخت در این مبارزه پامال هر دو دسته ماست

4 نوید صلح امید آنکه می دهد به بشر سفیر خوش خبر و پیک پی خجسته ماست

آثار فرخی یزدی

20 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فرخی یزدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فرخی یزدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی