1 ای روی تو در نمودن خود بیتاب حسنت نکشد ز نازکی بار حجاب
2 در پرده، رخت ظهور دیگر دارد بر روی تو، چون پرده چشم است نقاب
1 لذت دگر از شباب جستن غلط است از جوی سراب، آب جستن غلط است
2 عیش گیتی پر نمک شور و شر است کیفیت از این شراب جستن غلط است
1 از بهر خلافت پیمبر بی گفت طاق است آنکس که بود زهرا را جفت
2 کس را ندهد خدای این دولت، مفت برجای نبی کسی نشیند کاو خفت
1 کس جا بدل فتادگان تا نکند معراج سوی عالم بالا نکند
2 نخل از رفعت بر آسمان سرنکشد تا در دل خاک خویش را جا نکند
1 هر گز نه ترا دل غمین میباشد نی،تر ز سرشکت آستین میباشد
2 نی چهره چون کاوه و، نه دردی چون کوه از حق مگذر، بندگی این میباشد؟!
1 واعظ چه کسست؟ کمترین بنده تو! مسکین تو، محتاج تو، افگنده تو!
2 تو خواجه دلنواز بخشنده من من بنده روسیاه شرمنده تو
1 ای دل رخ از این سرای فانی برتاب جز در طلب جهان باقی مشتاب
2 دنیا لفظ است و، آخرت معنی آن در لفظ مپیچ این همه، معنی دریاب!
1 تا کام دهی، نفس بخود معجب را گردی شب و روز مشرق و مغرب را
2 کرد است ترا اسیر، نفس سگ تو کس دیده که سگ مرس کند صاحب را؟
1 خوش آنکه ندارد غم فرزند و زنی از خار تعلق بجگر نیش زنی
2 غم نیست کسی را که تعلق نبود غربت نکشد آنکه ندارد وطنی
1 فرزند، برای روز بد میباشد آسایش بخش باب و جد میباشد
2 در گرمی آفتاب، هر ساق درخت در سایه شاخ و برگ خود میباشد