گذر گاهی بود گلزار گیتی، از واعظ قزوینی غزل 549
1. گذر گاهی بود گلزار گیتی، از صبا بشنو
از آن رنگی نباشد هیچکس را، از هوا بشنو
...
1. گذر گاهی بود گلزار گیتی، از صبا بشنو
از آن رنگی نباشد هیچکس را، از هوا بشنو
...
1. چشم بگشا غنچه آسا در بهار صبحگاه
قد علم کن سبزه سان در جویبار صبحگاه
...
1. غیر محرومی رویت نبود کار نگاه
نیست جز حسرت دیدار تو، دربار نگاه
...
1. نخل شمع، از چشم گریان سربلندی یافته،
شاخ گل صد جا شکست از هرزه خندی یافته!
...
1. دنیا طلب، به دنیا، دل بین چگونه داده
دل داده است، بس نیست، جان هم به سر نهاده
...
1. یارب ز کهنه دیر جهان، وحشتم بده
وز مور و مار شور و شرش، نفرتم بده
...
1. چشمش در ستم بر خلق باز کرده
مژگان بخون مردم، دستی دراز کرده
...
1. یارب دل قانع، بدل سیم زرم ده
از پای بدامن سر بیدرد سرم ده
...
1. کشد رشکم، اگر دانم کس احوال مرا دیده
که هرکس بیندم احوال، پندارم ترا دیده
...
1. ز حیرت تو، کسی گردش از کباب ندیده
به پیش لعل لبت، رنگ در شراب ندیده
...
1. ویرمه، چوق رنگ گل عارض جانانمزه
گیرمه ای باده گلرنگ بیزیم قانمزه
...
1. زال دنیا محو گردیدن ندارد این همه
روی این نادیدنی دیدن ندارد این همه
...