آثار واعظ قزوینی

صفحه 40 از 64
64 اثر از غزلیات در دیوان اشعار واعظ قزوینی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار واعظ قزوینی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار واعظ قزوینی

1 منعم! باهل فقر چه خوانی نوای زر؟ ما را بس است سکه مردی بجای زر!

2 ناید بجمع مال سر همتم فرو در سر نگنجد اهل فنا را هوای زر

3 گر پیش خلق نیست زر از جان عزیزتر جان میکنند بهر چه عمری برای زر؟!

4 باشد گدا همیشه عرق ریز آبرو از بس دود چو چشم طمع، در قفای زر

1 به از زمانه نداریم شوخ و شنگ دگر که هر دو روز کند جلوه یی برنگ دگر

2 بغیر ابر خروشان دست ریزش نیست بکوه همت والای ما پلنگ دگر

3 ظهور جوهر مرد است پیش در دولت که با نگین سوار است آب و رنگ دگر

4 به نیک و بد ز جهان صلح کرده یی، اما نه آن چنان که بود احتیاج جنگ دگر!

1 کلاه ترک به سر نه، بگیر کشور دیگر کلاه بال هما، هر دمی است بر سر دیگر!

2 به غیر خاک مده تن به هیچ بستر دگر به غیر داغ منه دل به هیچ افسر دیگر

3 ز روز و شب زده چین بر جبین از آن زن دنیا که هر دو روز نشیند به مرگ شوهر دیگر

4 ز طول روز جزا، عرض نامه ام بود افزون مگر برای حسابم، کنند محشر دیگر!

1 اوزگه عالمده مگر تو کسم غمیندن یاشلر یوخسه بدسیلا به دوزمزلر بود اغلر تاشلر

2 گیجسه گر لعل لبندن آدمز بوشوقدن داشلنور اشکم کبی خاتم گوزیندن قاشلر

3 نوبهار حسن فیضندن که من مجنونیم غنچه تک اطفال الینده آچلوللر تاشلر

4 تا قلج چقمز قنندن ظاهر اولمز جوهری نور چشمم، وسمنی نیلر اول اگری قاشلر

1 پیر چون گشتی، چو طفلان بازی دنیا مخور میخور آخر سرت، زنهار از وی پا مخور!!

2 بس ک دل پر گشته ز اندوه تهیدستی ترا نیست جای غم دگر دل دل، غم بیجا مخور!

3 نیست چون بیصرفه هرگز خرجت از عقل معاش غصه امروز و فردا را همه یک جا مخور

4 دل منه بر هستی مخلوق، پیش لطف حق بازی از موج سر آبی بر لب دریا مخور

1 چابقونچی، اگری باخشی مژگان یراقیدور اول غمزه اوغری، گوزلری اوغری یتاقیدور

2 اول نو بهاردین کیول اودلندی لاله تک یاندی چرا غمز نه عجب عشق اوجاقیدور

3 اول ظرف قانی آلمیه گر حسندور شراب آل قانی آله ساغر اگر یار ساقیدور

4 هر توک باشمده قطع ره عشق ایله تیکان هر رگ تنمده داغ ایله بیر گل بود اقیدور

1 گیچدی ئیگید لوق گونی ایندی خم اولماق چاقیدور یتدی بو طومار پایانه بوکولماق چاقیدور

2 دوندی آغزیدیش سیزلوقدان ئیلان سوراخنه آغلا آغلا بو آغیز پیرله نه گولماق چاقیدور

3 گیتدی قوت دیزلردن اوتراق اولماق گرگ چون بناسستالدی دیوار و نک تو کولماق چاقیدور

4 گوجلی یاقار قاریلوق قاری اسر غم صرصری نیجه یوزچین دشمسون یوز قدبوزولماق چاقیدور

1 غنچه سان این همه بر خویش مبال از زر و زور که چو گل زود پریشان شوی ار باد غرور

2 باد برخود کند از نعمت دنیا منعم زآن هر انگشت عسل هست چو نیش زنبور

3 بینش آن نیست که در مال مبصر باشی خواب دیدن نشود حجت بینایی کور

4 ریزش اهل سخا نیست جز از قوت دین گریه شمع نباشد مگر از کثرت نور

1 قد خمید، از دیدن روها، به پشت پا بساز باعصا، دیگر بیاد قامت رعنا بساز

2 سرخی رخ گشت زردی، چون ورق گرداند عمر بعد ازین از روبه پشت این گل رعنا بساز

3 میبرد امروز و فردا وارثش همراه مال یک دو روزی نیز ای دل، با غم دنیا بساز

4 روی دست جوهری، از بهر تاج زر مخور تا توانی ای گهر، با شورش دریا بساز

1 گر نباشد بیش ای دل سیم و زر، با کم بساز با سر بیدرد سرکن، با دل بیغم بساز

2 با چه خواهم خورد امشب، یک دو شب هم صبر کن با چه خواهم ساخت فردا، یک دو روزی هم بساز!

3 با نگاه خشک، عمری ساختی از بی غمی چشم من، یک چند، هم با دیده پرنم بساز

4 نیست غیر از حسرت یک آه حسرت در دلم پر مکن تعجیل، با من ای نفس یک دم بساز

آثار واعظ قزوینی

64 اثر از غزلیات در دیوان اشعار واعظ قزوینی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار واعظ قزوینی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی