هرگه ز ناز خندد آن جوهر از طغرل احراری غزل 250
1. هرگه ز ناز خندد آن جوهر تبسم
غیر از شکر نجوشد از کوثر تبسم
...
1. هرگه ز ناز خندد آن جوهر تبسم
غیر از شکر نجوشد از کوثر تبسم
...
1. حدیث زلف او خواهم خطی از هاله بنویسم
به جای وصف خویش شعله جواله بنویسم
...
1. چو می از آتش شوق وصال یار در جوشم
به صد مضراب میتازد فغانم لیک خاموشم
...
1. گرفتار کمند آن خم زلف بناگوشم
حبابآسا به سودای خیالش خانهبردوشم!
...
1. ندانم شمع رخسار که روشن شد ز آمالم
که چون پروانه صرف سوختنها شد پر و بالم
...
1. نشئه از میخانه تحقیق میخواهد دلم
تا ز قید حلقه زلف مجازی بگسلم
...
1. آبله شد سد ره منزلم
دست کرم را عرق سائلم
...
1. ندانم نشئه از پیمانه چشم که در جامم
زند بر هم دم صبح نشاطم ظلمت شامم!
...
1. نباشد جز حساب غم به جدول خط تقویمم
که مجنون در دبستان جنون دادست تعلیمم
...
1. ناله همان به که ز دل سر کنم
گوش فلک را ز فغان کر کنم!
...
1. چو گل زین باغ یک دل غرق خونم
کس آگه نیست از راز درونم!
...
1. بیا ای باعث شور جنونم
که چون زلف دلاویزت نگونم!
...