بس که آوردست نخل قامت دلدار از طغرل احراری غزل 226
1. بس که آوردست نخل قامت دلدار گل
سرو را هرگز شنیدی کآورد در بار گل؟!
...
1. بس که آوردست نخل قامت دلدار گل
سرو را هرگز شنیدی کآورد در بار گل؟!
...
1. ای ز صبح عارضت شرمنده در گلزار گل
پیش رخسارت بود امروز جای خار گل
...
1. در محفل رقیبان رویت شکفته گل گل
با ما رسید نوبت کار تو شد تغافل
...
1. تا به منشور سخن سرمشق طغرا گشتهام
یک جهان مضمون یک عالم معما گشتهام
...
1. بشنود بلبل اگر اندر گلستان نالهام
میکند اندر چمن تمهید سامان نالهام
...
1. برنمیآید برون از سینه آسان نالهام
سرمهسان در عهد چشمش بسته پیمان نالهام
...
1. کاش در بزم ادب من دلبری میداشتم
پیش خود مانند مینا ساغری میداشتم
...
1. طربپیمای عشقم خاکساریهاست معراجم
تپیدنها بود طومار نبض سعیالحاجم
...
1. از آن روزی که من در حلقه زلف تو افتادم
سراپا قید بودم گوییا کردی تو آزادم
...
1. خجالت مایهام وضع پریشانیست بنیادم
گلاب خجلت از سنبل کشد تصویر بهزادم
...
1. کتاب عشق میخوانم کنون فهم سبق کردم
به استاد خرد بیجا ازین مبحث نطق کردم
...
1. به مضراب دگر قانون عشقت ساز میکردم
نوای پرده «عشاقت » از «شهناز» میکردم!
...