ای غنچهدهن لب تو شکر از طغرل احراری غزل 167
1. ای غنچهدهن لب تو شکر
دندان تو همچو در و گوهر!
1. ای غنچهدهن لب تو شکر
دندان تو همچو در و گوهر!
1. باز جانم شد فدای چشم خمار دگر
مشکلم افتاد در دست ستمگار دگر
1. تا خیال صورتش شد دیدهام را جلوهگر
چشم نگشایم به سوی نقش و تصویر دگر
1. ای خرام ناز تو چون جلوه طاووس نر
طائر نظاره را اندر هوایت بال و پر
1. ای روی تو آفتاب خاور
لعل لب تو زلال کوثر!
1. آه ازآن روزی که گردیدم من از وصل تو دور
هوشم از سر رفت و طاقت از دل و از دیده نور
1. شب که با یاد رخت داشت دلم سوز و گداز
برق آهم به تکاپوی تو شد در تک و تاز
1. قامتم خم گشت آخر از غم بالای ناز
یک سر مو کم مبادا از سرم سودای ناز!
1. گرچه در راه محبت در تک و تازم هنوز
نیست مضرابم برون پرده سازم هنوز
1. بس که از زلف تو من خاطرپریشانم هنوز
سنبل است چیزی که میباشد به دامانم هنوز
1. رفت جان بر باد و دور از وصل جانانم هنوز
رهنورد ساحت صحرای هجرانم هنوز
1. در غمت جان دادم و اما تو در نازی هنوز
در بساط عشق رخماتم تو شهبازی هنوز