رفت جان بر باد و دور از وصل جانانم هنوز از طغرل احراری

طغرل احراری

طغرل احراری

طغرل احراری

رفت جان بر باد و دور از وصل جانانم هنوز

1 رفت جان بر باد و دور از وصل جانانم هنوز رهنورد ساحت صحرای هجرانم هنوز

2 پر شد از دور قضا پیمانه‌ام از عهد او با وفای عشق او در عهد و پیمانم هنوز

3 کفر زلفش می‌کند هر دم ز من تاراج دین باز می‌گویم که من از اهل ایمانم هنوز

4 ماه را کردم شبیه عارضش هنگام بدر لیک از آن کرده بیجا پشیمانم هنوز!

5 با ادیب عشق خواندم سال‌ها درس جنون در سلوک عاشقی طفل دبستانم هنوز!

6 سینه صد چاک شد با تیر مژگانش هدف زان سبب زحمتکش خار مغیلانم هنوز

7 داشتم طغرل خیال کاکلش شب تا سحر از تصورهای گیسویش پریشانم هنوز

عکس نوشته
کامنت