مهر عشقش در ازل خط جبینم از طغرل احراری غزل 131
1. مهر عشقش در ازل خط جبینم کردهاند
نام مجنون را ازآن نقش نگینم کردهاند
...
1. مهر عشقش در ازل خط جبینم کردهاند
نام مجنون را ازآن نقش نگینم کردهاند
...
1. شبنم عرض ادب از چشم حیران ریختند
دانه امید را چون مهر یکسان ریختند
...
1. ساغر عیش ابد گرچه به دستم دادند
راه راحت همه از جام الستم دادند
...
1. از نگه تیری به جانم آن کمانابرو زند
شکر الطافش مرا بر تن سر از هر مو زند
...
1. هر کجا آن شوخ گر صیدی به ابرو میزند
بسملش چون ماه نو بر چرخ پهلو میزند
...
1. عشق را حسن تو قانون دگر پیدا کند
وامق از مهر تو ترک پیشه عذرا کند
...
1. عنبر زلف کژت بازار عنبر بشکند
قیمت لعل لبت سودای گوهر بشکند
...
1. باده عشق تو در هر دل اگر جوش کند
اگرش آب حیات است کجا نوش کند؟!
...
1. رنگ و بوی باغ حسنت در چمن شور افکند
از دهان غنچه لعلت خنده را دور افکند
...
1. غنچه را لعل لبت دلخون کند
سرو را نخل قدت واژون کند
...
1. ارغوان در پیش رخسار تو بیرنگی کند
غنچه از خندیدن لعل تو دلتنگی کند
...
1. یار به من باز جفا میکند
ترک مدارا و وفا میکند
...