آثار شهریار

صفحه 8 از 17
17 اثر از گزیدهٔ غزلیات شهریار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر گزیدهٔ غزلیات شهریار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار شهریار / گزیدهٔ غزلیات شهریار

گزیدهٔ غزلیات شهریار

1 جوانی حسرتا با من وداع جاودانی کرد وداع جاودانی حسرتا با من جوانی کرد

2 بهار زندگانی طی شد و کرد آفت ایام به من کاری که با سرو و سمن باد خزانی کرد

3 قضای آسمانی بود مشتاقی و مهجوری چه تدبیری توانم با قضای آسمانی کرد

4 شراب ارغوانی چاره رخسار زردم نیست بنازم سیلی گردون که چهرم ارغوانی کرد

1 شب به هم درشکند زلف چلیپایی را صبحدم سردهد انفاس مسیحایی را

2 گر از آن طور تجلی به چراغی برسی موسی دل طلب و سینه سینایی را

3 گر به آیینه سیماب سحر رشک بری اشک سیمین طلبی آینه‌سیمایی را

4 رنگ رؤیا زده‌ام بر افق دیده و دل تا تماشا کنم آن شاهد رؤیایی را

1 از غم جدا مشو که غنا می دهد به دل اما چه غم غمی که خدا می دهد به دل

2 گریان فرشته ایست که در سینه های تنگ از اشک چشم نشو و نما می دهد به دل

3 تا عهد دوست خواست فراموش دل شدن غم می رسد به وقت و وفا می دهد به دل

4 دل پیشواز ناله رود ارغنون نواز نازم غمی که ساز و نوا می دهد به دل

1 شنیده‌ام که به شاهان عشق بخشی تاج به تاج عشق تو من مستحقم و محتاج

2 تو تاج بخشی و من شهریار ملک سخن به دولت سرت از آفتاب دارم تاج

3 کمان آرشه زه کن که تیر لشگر غم بر آن سر است که از قلب ما کند آماج

4 اگر که سالک عشقی به پیر دیر گرای که گفته‌اند قمار نخست با لیلاج

1 زین همرهان همراز من تنها توئی تنها بیا باشد که در کام صدف گوهر شوی یکتا بیا

2 یارب که از دریا دلی خود گوهر یکتا شوی ای اشک چشم آسمان در دامن دریا بیا

3 ما ره به کوی عافیت دانیم و منزلگاه انس ای در تکاپوی طلب گم کرده ره با ما بیا

4 ای ماه کنعانی ترا یاران به چاه افکنده اند در رشته پیوند ما چنگی زن و بالا بیا

1 گر من از عشق غزالی غزلی ساخته‌ام شیوه تازه‌ای از مبتذلی ساخته‌ام

2 گر چو چشمش به سپیدی زده‌ام نقش سیاه چون نگاهش غزل بی‌بدلی ساخته‌ام

3 شکوه در مذهب درویش حرامست ولی با چه یاران دغا و دغلی ساخته‌ام

4 ادب از بی‌ادب آموز که لقمان گوید از عمل سوخته عکس‌العملی ساخته‌ام

1 تا چشم دل به طلعت آن ماه منظر است طالع مگو که چشمه خورشید خاورست

2 کافر نه ایم و بر سرمان شور عاشقی است آنرا که شور عشق به سر نیست کافر است

3 بر سردر عمارت مشروطه یادگار نقش به خون نشسته عدل مظفر است

4 ما آرزوی عشرت فانی نمی کنیم ما را سریر دولت باقی مسخر است

1 دستی که گاه خنده بآن خال می‌بری ای شوخ سنگدل دلم از حال می‌بری

2 هرکس به نرد حسن تو زد باخت پس بگو دست از حریف خویش بدان خال می‌بری

3 چالی فتد به گونه‌ات از نوشخند و دل زان خال اگر گذشت بدین چال می‌بری

4 مهتاب شب که سرو چمانی به طرف جوی چون سایه‌ام کشیده و به دنبال می‌بری

1 ای غنچه خندان چرا خون در دل ما می‌کنی خاری به خود می‌بندی و ما را ز سر وا می‌کنی

2 از تیر کج‌تابی تو آخر کمان شد قامتم کاخت نگون باد ای فلک با ما چه بد تا می‌کنی

3 ای شمع رقصان با نسیم آتش مزن پروانه را با دوست هم رحمی چو با دشمن مدارا می‌کنی

4 با چون منی نازک‌خیال ابرو کشیدن از ملال زشت است ای وحشی غزال اما چه زیبا می‌کنی

1 الا ای نوگل رعنا که رشک شاخ شمشادی نگارین نخل موزونی همایون سرو آزادی

2 به صید خاطرم هر لحظه صیادی کمین گیرد کمان ابرو تو را صیدم که در صیادی استادی

3 چه شورانگیز پیکرها نگارد کلک مشکینت الا ای خسرو شیرین که خود بی تیشه فرهادی

4 قلم شیرین و خط شیرین سخن شیرین و لب شیرین خدا را ای شکر پاره مگر طوطی قنادی

آثار شهریار

17 اثر از گزیدهٔ غزلیات شهریار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر گزیدهٔ غزلیات شهریار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی