دل شبست و به شمران از شهریار گزیدهٔ غزلیات 84
1. دل شبست و به شمران سراغ باغ تو گیرم
گه از زمین و گه از آسمان سراغ تو گیرم
...
1. دل شبست و به شمران سراغ باغ تو گیرم
گه از زمین و گه از آسمان سراغ تو گیرم
...
1. در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمیشوی که ببینی چه میکشم
...
1. گلچین که آمد ای گل من در چمن نباشم
آخر نه باغبانم شرط است من نباشم
...
1. اگر چه رند و خراب و گدای خانه به دوشم
گدائی در عشقت به سلطنت نفروشم
...
1. خراب از باد پائیز خمارانگیز تهرانم
خمار آن بهار شوخ و شهر آشوب شمرانم
...
1. به مرگ چاره نجستم که در جهان مانم
به عشق زنده شدم تا که جاودان مانم
...
1. از همه سوی جهان جلوه او میبینم
جلوه اوست جهان کز همه سو میبینم
...
1. چه شد آن عهد قدیم و چه شد آن یار ندیم
خون کند خاطر من خاطره عهد قدیم
...
1. روی در کعبه این کاخ کبود آمدهایم
چون کواکب به طواف و به درود آمدهایم
...
1. تا کی چو باد سربدوانی به وادیم
ای کعبه مراد ببین نامرادیم
...
1. امشب از دولت می دفع ملالی کردیم
این هم از عمر شبی بود که حالی کردیم
...
1. مهتاب و سرشکی به هم آمیخته بودیم
خوش رویهم آن شب من و مه ریخته بودیم
...