یاد آن که جز به روی از شهریار گزیدهٔ غزلیات 61
1. یاد آن که جز به روی منش دیده وانبود
وان سست عهد جز سری از ماسوا نبود
...
1. یاد آن که جز به روی منش دیده وانبود
وان سست عهد جز سری از ماسوا نبود
...
1. اشکش چکید و دیگرش آن آبرو نبود
از آب رفته هیچ نشانی به جو نبود
...
1. گربه پیرانه سرم بخت جوانی به سر آید
از در آشتیم آن مه بی مهر درآید
...
1. تا دهن بستهام از نوشلبان میبرم آزار
من اگر روزه بگیرم رطب آید سر بازار
...
1. دیدمت دورنمای در و بام ای شیراز
سرم آمد به بر سینه سلام ای شیراز
...
1. فَرُّخا از تو دلم ساخته با یاد هنوز
خبر از کوی تو میآوردم باد هنوز
...
1. شب است و باغ گلستان خزان رؤیاخیز
بیا که طعنه به شیراز میزند تبریز
...
1. اگر که شبرو عشقی چراغ ماهت بس
ستاره چشم و چراغ شب سیاهت بس
...
1. قمار عاشقان بردی ندارد از نداران پرس
کس از دور فلک دستی نبرد از بدبیاران پرس
...
1. آتشی زد شب هجرم به دل و جان که مپرس
آن چنان سوختم از آتش هجران که مپرس
...
1. به تودیع توجان میخواهد از تن شد جدا حافظ
به جان کندن وداعت می کنم حافظ خداحافظ
...
1. به خاک من گذری کن چو گل گریبان چاک
که من چو لاله به داغ تو خفته ام در خاک
...