آثار شهریار

صفحه 6 از 17
17 اثر از گزیدهٔ غزلیات شهریار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر گزیدهٔ غزلیات شهریار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار شهریار / گزیدهٔ غزلیات شهریار

گزیدهٔ غزلیات شهریار

1 مسافری که به رخ اشک حسرتم بدواند دلم تحمل بار فراق او نتواند

2 در آتشم بنشاند چو باکسان بنشیند کنار من ننشیند که آتشم بنشاند

3 چه جوی خون که براند ز دیده دل شدگان را چو ماه نوسفر من سمند ناز براند

4 به ماه من که رساند پیام من که ز هجران به لب رسیده مرا جان خودی به من برساند

1 لبت تا در شکفتن لاله سیراب را ماند دلم در بیقراری چشمه مهتاب را ماند

2 گهی کز روزن چشمم فرو تابد جمال تو به شبهای دل تاریک من مهتاب را ماند

3 خزان خواهیم شد ساقی کنون مستی غنیمت دان که لاله ساغر و شبنم شراب ناب را ماند

4 بتا گنجینه حسن و جوانی را وفایی نیست وفای بی مروت گوهر نایاب را ماند

1 بهار آمد که بازم گل به باغ و بوستان خواند به گوشم ناله بلبل هزاران داستان خواند

2 به مرغان بهاری گو که این مرغ خزان دیده دگر سازش غم انگیز است و آواز خزان خواند

3 دل وامانده ام بس همرهانش کاروانی شد اگر خواند به آهنگ درای کاروان خواند

4 چه ناز آهنگ ساز دل که هم دل‌ها به وجد آرد اگر از تازه‌ها گوید و گر از باستان خواند

1 نوجوانان وطن بستر به خاک و خون گرفتند تا که در بر شاهد آزادی و قانون گرفتند

2 لاله از خاک جوانان می دمد بر دشتِ هامون یا درفش سرخ بر سر انقلابیون گرفتند

3 خرم آن مردان که روزی خائنین در خون کشیدند زان سپس آن روز را هر ساله عید خون گرفتند

4 با دمی پنهان چو اخگر عشق را کانون بیفروز کوره افروزان غیرت کام از این کانون گرفتند

1 روشنانی که به تاریکی شب گردانند شمع در پرده و پروانه سر گردانند

2 خود بده درس محبت که ادیبان خرد همه در مکتب توحید تو شاگردانند

3 تو به دل هستی و این قوم به گل می جویند تو به جانستی و این جمع جهانگردانند

4 عاشقانراست قضا هر چه جهانراست بلا نازم این قوم بلاکش که بلاگردانند

1 سبوکشان که به ظلمات عشق خضر رهند ز جوی آب بقا هم به چابکی بجهند

2 جلا و جوهر این بوالعجب گدایان بین که جلوه گاه جلال و جمال پادشهند

3 برون رو از خود و آنگه درون میکده آی که خرقه ها همه اینجا به رهن باده نهند

4 کلاه بفکن و بر خاک نه سر نخوت که مهر و ماه بر این در سران بی کلهند

1 شب‌ها به کنج خلوتم آواز می‌دهند کای خفته گنج خلوتیان باز می‌دهند

2 گویی به ارغنون مناجاتیان صبح از بارگاه حافظم آواز می‌دهند

3 وصل است رشته سخنم با جهان راز زان در سخن نصیبه‌ام از راز می‌دهند

4 وقتی همای شوق مرا هم فرشتگان تا آشیان قدس تو پرواز می‌دهند

1 تا که از طارم میخانه نشان خواهد بود طاق ابروی توام قبله جان خواهد بود

2 سرکشان را چو به صاف سرخم دستی نیست سر ما خاک در دردکشان خواهد بود

3 پیش از آنی که پر از خاک شود کاسه چشم چشم ما در پی خوبان جهان خواهد بود

4 تا جهان باقی و آئین محبت باقی است شعر حافظ همه جا ورد زبان خواهد بود

1 شمعی فروخت چهره که پروانه تو بود عقلی درید پرده که دیوانه تو بود

2 خم فلک که چون مه و مهرش پیاله هاست خود جرعه نوش گردش پیمانه تو بود

3 پیرخرد که منع جوانان کند ز می تابود خود سبو کش میخانه تو بود

4 خوان نعیم و خرمن انبوه نه سپهر ته سفره خوار ریزش انبانه تو بود

1 دوش در خواب من آن لاله عذار آمده بود شاهد عشق و شبابم به کنار آمده بود

2 در کهن گلشن طوفانزده خاطر من چمن پرسمن تازه بهار آمده بود

3 سوسنستان که هم آهنگ صبا می رقصید غرق بوی گل و غوغای هزار آمده بود

4 آسمان همره سنتور سکوت ابدی با منش خنده خورشید نثار آمده بود

آثار شهریار

17 اثر از گزیدهٔ غزلیات شهریار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر گزیدهٔ غزلیات شهریار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی