آثار شهریار

صفحه 5 از 17
17 اثر از گزیدهٔ غزلیات شهریار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر گزیدهٔ غزلیات شهریار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار شهریار / گزیدهٔ غزلیات شهریار

گزیدهٔ غزلیات شهریار

1 شب همه بی تو کار من شکوه به ماه کردنست روز ستاره تا سحر تیره به آه کردنست

2 متن خبر که یک قلم بی تو سیاه شد جهان حاشیه رفتنم دگر نامه سیاه کردنست

3 چون تو نه در مقابلی عکس تو پیش رونهیم اینهم از آب و آینه خواهش ماه کردنست

4 نو گل نازنین من تا تو نگاه می کنی لطف بهار عارفان در تو نگاه کردنست

1 از کوری چشم فلک امشب قمر اینجاست آری قمر امشب به خدا تا سحر اینجاست

2 آهسته به گوش فلک از بنده بگوئید چشمت ندود این همه یک شب قمر اینجاست

3 آری قمر آن قمری خوشخوان طبیعت آن نغمه سرا بلبل باغ هنر اینجاست

4 شمعی که به سویش من جانسوخته از شوق پروانه صفت باز کنم بال و پر اینجاست

1 مسافری که به رخ اشک حسرتم بدواند دلم تحمل بار فراق او نتواند

2 در آتشم بنشاند چو باکسان بنشیند کنار من ننشیند که آتشم بنشاند

3 چه جوی خون که براند ز دیده دل شدگان را چو ماه نوسفر من سمند ناز براند

4 به ماه من که رساند پیام من که ز هجران به لب رسیده مرا جان خودی به من برساند

1 سبوکشان که به ظلمات عشق خضر رهند ز جوی آب بقا هم به چابکی بجهند

2 جلا و جوهر این بوالعجب گدایان بین که جلوه گاه جلال و جمال پادشهند

3 برون رو از خود و آنگه درون میکده آی که خرقه ها همه اینجا به رهن باده نهند

4 کلاه بفکن و بر خاک نه سر نخوت که مهر و ماه بر این در سران بی کلهند

1 طبعم از لعل تو آموخت درافشانی‌ها ای رخت چشمه خورشید درخشانی‌ها

2 سرو من صبح بهار است به طرف چمن آی تا نسیمت بنوازد به گل‌افشانی‌ها

3 گر بدین جلوه به دریاچه اشکم تابی چشم خورشید شود خیره ز رخشانی‌ها

4 دیده در ساق چو گلبرگ تو لغزد که ندید مخمل اینگونه به کاشانه کاشانی‌ها

1 شباب عمر عجب با شتاب می‌گذرد بدین شتاب خدایا شباب می‌گذرد

2 شباب و شاهد و گل مغتنم بود ساقی شتاب کن که جهان با شتاب می‌گذرد

3 به چشم خود گذر عمر خویش می‌بینم نشسته‌ام لب جویی و آب می‌گذرد

4 به روی ماه نیاری حدیث زلف سیاه که ابر از جلو آفتاب می‌گذرد

1 به چشمک این همه مژگان به هم مزن یارا که این دو فتنه به هم می‌زنند دنیا را

2 چه شعبده است که در چشمکان آبی تو نهفته‌اند شب ماهتاب دریا را

3 تو خود به جامه خوابی و ساقیان صبوح به یاد چشم تو گیرند جام صهبا را

4 کمند زلف به دوش افکن و به صحرا زن که چشم مانده به ره آهوان صحرا را

1 با رنگ و بویت ای گل گل رنگ و بو ندارد با لعلت آب حیوان آبی به جو ندارد

2 از عشق من به هر سو در شهر گفتگویی است من عاشق تو هستم این گفتگو ندارد

3 دارد متاع عفت از چار سو خریدار بازار خودفروشی این چار سو ندارد

4 جز وصف پیش رویت در پشت سر نگویم رو کن به هر که خواهی گل پشت و رو ندارد

1 سری به سینه خود تا صفا توانی یافت خلاف خواهش خود تا خدا توانی یافت

2 در حقایق و گنجینه ادب قفل است کلید فتح به کنج فنا توانی یافت

3 به هوش باش که با عقل و حکمت محدود کمال مطلق گیتی کجا توانی یافت

4 جمال معرفت از خواب جهل بیداریست بجوی جوهر خود تا جلا توانی یافت

1 شب است و باغ گلستان خزان رؤیاخیز بیا که طعنه به شیراز می‌زند تبریز

2 به گوشوار دلاویز ماه من نرسد ستاره گرچه به گوش فلک شود آویز

3 به باغ یاد تو کردم که باغبان قضا گشوده پرده پاییز خاطرات‌انگیز

4 چنان به ذوق و نشاط آمدم که گویی باز بهار عشق و شبابست این شب پاییز

آثار شهریار

17 اثر از گزیدهٔ غزلیات شهریار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر گزیدهٔ غزلیات شهریار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی