1 گلچین که آمد ای گل من در چمن نباشم آخر نه باغبانم شرط است من نباشم
2 ناچار چون نهد سر بر دامن گلم خار چاکم بود گریبان گر در کفن نباشم
3 عهدی که رشته آن با اشک تاب دادی زلف تو خود بگوید من دل شکن نباشم
4 اکنون که شمع جمعی دودم به سر رود به تا چشم رشک و غیرت در انجمن نباشم
1 خلوتم چراغان کن ای چراغ روحانی ای ز چشمه نوشت چشم و دل چراغانی
2 سرفرازی جاوید در کلاه درویشی است تا فرو نیارد کس سر به تاج سلطانی
3 تا به کوی میخانه ایستادهام دربان همتم نمیگیرد شاه را به دربانی
4 تا کران این بازار نقد جان به کف رفتم شادیش گران دیدم اندهش به ارزانی
1 خوشست پیری اگر مانده بود جان جوانی ولی ز بخت بد از من نه جسم ماند و نه جانی
2 چو من به کنج ریاضت خزیده را چه تفاوت کزان کرانه بهاری گذشت یا که خزانی
3 وداع یار بیاد آر و اشک حسرت عاشق چو میرسی به لب چشمه ای و آب روانی
4 دهان غنچه مگر بازگو کند به اشارت حکایت دل تنگی به چون تو تنگ دهانی
1 آن کبوتر ز لب بام وفا شد سفری ما هم از کارگه دیده نهان شد چو پری
2 باز در خواب سر زلف پری خواهم دید بعد از این دست من و دامن دیوانه سری
3 منم آن مرغ گرفتار که در کنج قفس سوخت در فصل گلم حسرت بی بال و پری
4 خبر از حاصل عمرم نشد آوخ که گذشت اینهمه عمر به بی حاصلی و بی خبری
1 نیما غم دل گو که غریبانه بگرییم سر پیش هم آریم و دو دیوانه بگرییم
2 من از دل این غار و تو از قله آن قاف از دل بهم افتیم و به جانانه بگرییم
3 دودیست در این خانه که کوریم ز دیدن چشمی به کف آریم و به این خانه بگرییم
4 آخر نه چراغیم که خندیم به ایوان شمعیم که در گوشه کاشانه بگرییم
1 رفتی و در دل هنوزم حسرت دیدار باقی حسرت عهد و وداعم با دل و دلدار باقی
2 عقده بود اشکم به دل تا بیخبر رفتی ولیکن باز شد وقتی نوشتی یار باقی کار باقی
3 وه چه پیکی هم پیام آورده از یارم خدایا یار باقی وآنکه میآرد پیام یار باقی
4 آمدی و رفتی اما با که گویم این حکایت غمگسارا همچنان غم باقی و غمخوار باقی
1 ای گل به شکر آنکه در این بوستان گلی خوش دار خاطری ز خزان دیده بلبلی
2 فردا که رهزنان دی از راه میرسند نه بلبلی به جای گذارند و نه گلی
3 دیشب در انتظار تو جانم به لب رسید امشب بیا که نیست به فردا تقبلی
4 گلچین گشوده دست تطاول خدای را ای گل بهر نسیم نشاید تمایلی
1 ای آفتاب هاله ای از روی ماه تو مه برلب افق لبه ای از کلاه تو
2 لرزنده چون کواکب گاه سپیده دم شمع شبی سیاهم و چشمم به راه تو
3 کی میرسی به پرچم خونین چون شفق خورشید و مه سری به سنان سپاه تو
4 ای دل فریب جادوی مهتاب شب مخور زلفش کشیده نقشه روز سیاه تو
1 چو ابرویت نچمیدی به کام گوشه نشینی برو که چون من و چشمت به گوشه ها بنشینی
2 چو دل به زلف تو بستم به خود قرار ندیدم برو که چون سر زلفت به خود قرار نبینی
3 به جان تو که دگر جان به جای تو نگزینم که تا تو باشی و غیری به جای من نگزینی
4 ز باغ عشق تو هرگز گلی به کام نچیدم به روز گلبن حسنت گلی به کام نچینی
1 بزن که سوز دل من به ساز میگویی ز ساز دل چه شنیدی که باز میگویی
2 مگر چو باد وزیدی به زلف یار که باز به گوش دل سخنی دلنواز میگویی
3 مگر حکایت پروانه میکنی با شمع که شرح قصه به سوز و گداز میگویی
4 به یاد تیشه فرهاد و موکب شیرین گهی ز شور و گه از شاهناز میگویی