1 از همه سوی جهان جلوه او میبینم جلوه اوست جهان کز همه سو میبینم
2 چشم از او جلوه از او ما چه حریفیم ای دل چهره اوست که با دیده او میبینم
3 تا که در دیده من کون و مکان آینه گشت هم در آن آینه آن آینهرو میبینم
4 او صفیری که ز خاموشی شب میشنوم وآن هیاهو که سحر بر سر کو میبینم
1 چه شد آن عهد قدیم و چه شد آن یار ندیم خون کند خاطر من خاطره عهد قدیم
2 چه شدن آن طره پیوند دل و جان که دگر دل بشکسته عاشق ننوازد به نسیم
3 آن دل بازتر از دست کریمم یارب چون پسندی که شود تنگتر از چشم لئیم
4 عهد طفلی چو بیاد آرم و دامان پدر بارم از دیده به دامان همه درهای یتیم
1 روی در کعبه این کاخ کبود آمدهایم چون کواکب به طواف و به درود آمدهایم
2 در پناه علم سبز تو با چهره زرد به تظلم ز بر چرخ کبود آمدهایم
3 تا که مشکین شود آفاق به انفاس نسیم سینهها مجمره عنبر و عود آمدهایم
4 پای این کاخ دلافروز همایون درگاه چون فلک با سر تعظیم و سجود آمدهایم
1 تا کی چو باد سربدوانی به وادیم ای کعبه مراد ببین نامرادیم
2 دلتنگ شامگاه و به چشم ستاره بار گویی چراغ کوکبه بامدادیم
3 چون لاله ام ز شعله عشق تو یادگار داغ ندامتی است که بر دل نهادیم
4 مرغ بهشت بودم و افتادمت به دام اما تو طفل بودی و از دست دادیم
1 امشب از دولت می دفع ملالی کردیم این هم از عمر شبی بود که حالی کردیم
2 ما کجا و شب میخانه خدایا چه عجب کز گرفتاری ایام مجالی کردیم
3 تیر از غمزه ساقی سپر از جام شراب با کماندار فلک جنگ وجدالی کردیم
4 غم به روئین تنی جام می انداخت سپر غم مگو عربده با رستم زالی کردیم
1 مهتاب و سرشکی به هم آمیخته بودیم خوش رویهم آن شب من و مه ریخته بودیم
2 دور از لب شیرین تو چون شمع سیه روز خوش آتش و آبی به هم آمیخته بودیم
3 با گریه خونین من و خنده مهتاب آب رخی از شبنم و گل ریخته بودیم
4 از چشم تو سرمست و به بالای توهمدست صد فتنه ز هر گوشه برانگیخته بودیم
1 تا کی در انتظار گذاری به زاریم باز آی بعد از اینهمه چشم انتظاریم
2 دیشب به یاد زلف تو در پرده های ساز جان سوز بود شرح سیه روزگاریم
3 بس شکوه کردم از دل ناسازگار خود دیشب که ساز داشت سرسازگاریم
4 شمعم تمام گشت و چراغ ستاره مرد چشمی نماند شاهد شب زنده داریم
1 ای شاخ گل که در پی گلچین دوانیم این نیست مزد رنج من و باغبانیم
2 پروردمت به ناز که بنشینمت به پای ای گل چرا به خاک سیه می نشانیم
3 دریاب دست من که به پیری رسی جوان آخر به پیش پای توگم شد جوانیم
4 گرنیستم خزانه خزف هم نیم حبیب باری مده ز دست به این رایگانیم
1 از زندگانیم گله دارد جوانیم شرمنده جوانی از این زندگانیم
2 دارم هوای صحبت یاران رفته را یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم
3 پروای پنج روز جهان کی کنم که عشق داده نوید زندگی جاودانیم
4 چون یوسفم به چاه بیابان غم اسیر وز دور مژده جرس کاروانیم
1 سر برآرید حریفان که سبویی بزنیم خواب را رخت بپیچیم و به سویی بزنیم
2 باز در خم فلک باده وحدت صافی است سر برآرید حریفان که سبویی بزنیم
3 ماهتابست و سکوت و ابدیت یا نیز سر سپاریم به مرغ حق و هویی بزنیم
4 خرقه از پیر فلک دارم و کشکول از ماه تا به دریوزه شبی پرسه به کویی بزنیم