می کشی درد ته جام کسی از اسیر شهرستانی غزل 133
1. می کشی درد ته جام کسی است
بیخودی بویی ز پیغام کسی است
...
1. می کشی درد ته جام کسی است
بیخودی بویی ز پیغام کسی است
...
1. سرنوشتم چون تمنا چین ابروی کسی است
بازگشتم چون تماشا با گل روی کسی است
...
1. جلوه سرو روان قافله بیهوشی است
گردش چشم سیه مکتب بازیگوشی است
...
1. گلی که رنگ فروشد به شعله می نوشی است
میی که حوصله بخشد به شیشه بیهوشی است
...
1. کلید زبانم به دست خاموشی است
حکایتم همه افسانه فراموشی است
...
1. در حقیقت عاشق و معشوق را دلها یکی است
شیشه را از روی نسبت اصل با خارا یکی است
...
1. تماشا باز در چشمم نهانی است
نگه در پرده، مست جانفشانی است
...
1. خسته جور تو با ناله و افغان ننشست
بسته زلف تو یک لحظه پریشان ننشست
...
1. دامان فتنه گل به میان سخن شکست
دریاب توبه را که خمار چمن شکست
...
1. دل از خواری ببالد عزتش هست
خریداری ندارد قیمتش هست
...
1. خط یار گرچه سر زد نگه ستمگرش هست
چه غم خمار دارد می ناز در سرش هست
...
1. به زیان کوش گرت گرمی بازاری هست
لال شو لال گرت فرصت گفتاری هست
...