1 بعد از این در بزم او دانسته آهی لازم است تا کند اندیشه قتلم گناهی لازم است
2 گر چه استغناست ناحق کشتگان را خونبها چشم خوبان را نگاه عذرخواهی لازم است
1 شهید دوستی گشتن فن ماست به هرکس دوست گشتن دشمن ماست
2 دلیرت در جفا جز من که کرده است تو خون می ریزی و در گردن ماست
1 خاکساری بزم عیش خاطر آگاه ماست چون گهر گرد یتیمی خاک بازیگاه ماست
2 نیست از گرد خودی در کاروان ما اسیر هر که دور افتاده است از خویشتن همراه ماست
1 پی گم گشتگی ستاره ماست بال عنقا کلید چاره ماست
2 در دل آن چشم مست می گذرد اول مستی گذاره ماست
1 محبت خانه زاد سینه ماست خموشی همدم دیرینه ماست
2 ز جوی سینه صافی می خورد آب فراموشی که تیغ کینه ماست
1 بهار رفته گل باغ جانفشانی ماست نفس شماره اوراق زندگانی ماست
2 چکد ز باده تمکین بهار مرده دلی وداع حوصله برهان کاردانی ماست
3 دل گداخته سر لوح فرد بیتابی است بیاض شعله گواه سواد خوانی ماست
1 دلیل شوق به رهزن درست پیمان است خوشا دلی که به دشمن درست پیمان است
2 به جان توبه ما می خورد بهار قسم شکستگی به شکفتن درست پیمان است
1 قفل کتابخانه حیرت دل من است صندوق رازهای محبت دل من است
2 صید نگاه گرم ز دام رمیدگی است آیینه دار وحشت و الفت من است
1 یاد روی تو نور چشم من است آب آیینه آتش چمن است
1 بیاض ساده دیوانگی کتاب من است دل شکسته من ساغر شراب من است
2 نه خوب دانم و نی زشت اینقدر دانم که هر چه هست به غیر از من انتخاب من است