عاشقان غرقند در از شاه نعمتالله ولی غزل 979
1. عاشقان غرقند در دریای عشق
اوفتاده مست در غوغای عشق
...
1. عاشقان غرقند در دریای عشق
اوفتاده مست در غوغای عشق
...
1. تن به جان زنده است و جان از عشق
در بدن روح ما روان از عشق
...
1. عالم عرض است و جوهرش حق
این است رموز سر مطلق
...
1. در آینهٔ وجود مطلق
خود بینم و خودنمایم الحق
...
1. منم آن رند عاشق مطلق
که انا الحق همی زنم بر حق
...
1. در محیطی فکنده ام زورق
که دو عالم در اوست مستغرق
...
1. عشق است زیاده بر همه خلق
عشقست فتاده بر همه خلق
...
1. بیا که عاشق مستیم و همدمان موافق
بیار جام شرابی بده به عاشق صادق
...
1. ای گشته خجل از گل روی تو شقایق
حیران شده در نرگس مست تو خلایق
...
1. گوید سخن آن نازنین نیمی شکر نیمی نمک
ریزد ز لعل شکرین نیمی شکر نیمی نمک
...
1. ای نهان کرده در آن تنگ شکربار نمک
بسته ای پستهٔ خندان و در آن بار نمک
...
1. گر مشکگ را شکی باشد به یک
کی موحد در یکی افتد به شک
...