خانه
شاعران
فال
درباره ما
بستن تبلیغات
عشق
1.
بسوخت آتش عشق تو بیگناه مرا
بسوخت آتش
عشق
تو بیگناه مرا
بدوخت ناوک چشمت بیک نگاه مرا
به شمع نسبت بالای دلکشت کردم
روا بود که بسوزی بدین گناه مرا
مشاهده کامل شعر
امیر شاهی سبزواری
2.
الا ای کارفرمای معانی
الا ای کارفرمای معانی
بگستر سایهٔ صاحب قرانی
چو داری عالم تحقیق در راه
ز عالم آفرین توفیق در خواه
مشاهده کامل شعر
عطار نیشابوری
3.
کافر جبری جواب آغاز کرد
کافر جبری جواب آغاز کرد
که از آن حیران شد آن منطیق مرد
لیک گر من آن جوابات و سؤال
جمله را گویم بمانم زین مقال
مشاهده کامل شعر
جلال الدین محمد مولوی
4.
ماه پیش رخ تو تاب نداشت
ماه پیش رخ تو تاب نداشت
تاب روی تو آفتاب نداشت
عقل با
عشق
تو ثبات نکرد
شمع آتش بدید وتاب نداشت
مشاهده کامل شعر
سیف فرغانی
5.
وقت آنست که جوینده اسرار شویم
وقت آنست که جوینده اسرار شویم
بگذاریم تن کار و دل کار شویم
روح را پاک بر آریم ز آلایش تن
پیشتر ز آنکه اجل آید و مردار شویم
مشاهده کامل شعر
فیض کاشانی
6.
شکوه عشق جهانگیر را تماشا کن
شکوه
عشق
جهانگیر را تماشا کن
دلی ز سنگ کن این شیر را تماشا کن
به انتظار اجل عمر را تباه مکن
بغل گشایی شمشیر را تماشا کن
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
7.
چه عیش آنرا که سودائی ندارد
چه عیش آنرا که سودائی ندارد
سر شوریده در پائی ندارد
چه لذت یابد از عمر آنکه در سر
خیال سرو بالائی ندارد
مشاهده کامل شعر
فیض کاشانی
8.
نیست ماه و آفتابی آسمان عشق را
نیست ماه و آفتابی آسمان
عشق
را
روشنی از آه باشد دودمان
عشق
را
فیض ماه نو ز شمشیر شهادت می برند
خون حنای عید باشد کشتگان
عشق
را
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
9.
نیست ماه و آفتابی آسمان عشق را
نیست ماه و آفتابی آسمان
عشق
را
روشنی از آه باشد دودمان
عشق
را
فیض ماه نو ز شمشیر شهادت می برند
خون حنای عید باشد کشتگان
عشق
را
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
10.
در سرانجام عمارت عمر خود باطل مکن
در سرانجام عمارت عمر خود باطل مکن
در زمین عاریت چون غافلان منزل مکن
تا دل ویرانه ای را می توان تعمیر کرد
نقد اوقات گرامی صرف آب و گل مکن
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
11.
سر تا قدم ز داغ تمنا در آتشم
سر تا قدم ز داغ تمنا در آتشم
شاخ گلم مگر، که سراپا در آتشم؟
تا کردهاند نسبت آتش به خوی دوست
هرجا که آتشیست، من آنجا در آتشم
مشاهده کامل شعر
قدسی مشهدی
12.
هر که بر دار فنا مردانه پشت پا زند
هر که بر دار فنا مردانه پشت پا زند
چون سر منصور مهر خویش بر بالا زند
پشت پا بر جسم زد جان تا هوای
عشق
کرد
جامه را بخشد به ساحل هر که بر دریا زند
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
13.
بتو پیداست جان ای غافل اینجا
بتو پیداست جان ای غافل اینجا
گشاده او ترا از خود دل اینجا
بتو پیداست جانان مینبینی
از آن مرد درد را درمان نبینی
مشاهده کامل شعر
عطار نیشابوری
14.
ما به بوی گل ز قرب گلستان آسودهایم
ما به بوی گل ز قرب گلستان آسودهایم
از گزند خار و منع باغبان آسودهایم
جام می بر مدعای ما چو گردش میکند
گر به کام ما نگردد آسمان آسودهایم
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
15.
دل آسوده ای داری مپرس از صبر و آرامم
دل آسوده ای داری مپرس از صبر و آرامم
نگین را در فلاخن می نهد بیتابی نامم
ز بس زهر شکایت خوردم و بر لب نیاوردم
به سبزی می زند تیغ زبان چون پسته در کامم
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
16.
به وحدت می توان کردن سبک غم های عالم را
به وحدت می توان کردن سبک غم های عالم را
که تنهایی یکی سازد مصیبت های عالم را
ندارد حاصلی جز گرد کلفت خاک بی حاصل
بگردی چند چون خورشید سر تا پای عالم را؟
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
17.
ای ز مژگان تو در چشم گلستان خارها
ای ز مژگان تو در چشم گلستان خارها
گل ز سودای رخت افتاده در بازارها
هر سحرگه کیمیای سرخ رویی می زند
آفتاب رحمت عام تو بر دیوارها
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
18.
هر کس که پر از باده عشق است ایاغش
هر کس که پر از باده
عشق
است ایاغش
جز بوی گل عیش نباشد به دماغش
چون سرو ز تشویش تعلق بود آزاد
آن را که ز خاکستر قمریست سراغش
مشاهده کامل شعر
طغرل احراری
19.
بخ بخ اگر این علم برافرازم
بخ بخ اگر این علم برافرازم
در تفرقه سوی جمع پردازم
باشد بینم رخان معشوقم
وز صحبت خود دری کند بازم
مشاهده کامل شعر
سنایی غزنوی
20.
نیست نقشی دلپذیر عشق غیر از سادگی
نیست نقشی دلپذیر
عشق
غیر از سادگی
پیش صاحب فن نباشد فن به از افتادگی
از سر بی حاصلان دست حوادث کوته است
جامه فتح است سرو باغ را آزادگی
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
21.
از پدر دارم حیاتش دیرباد
از پدر دارم حیاتش دیرباد
نکته ای در باب دل دادن بیاد
گفت نبود نوجوان را یاد گیر
هفته ای از بیخودی کردن گزیر
مشاهده کامل شعر
حکیم نزاری قهستانی
22.
از پدر دارم حیاتش دیرباد
از پدر دارم حیاتش دیرباد
نکته ای در باب دل دادن بیاد
گفت نبود نوجوان را یاد گیر
هفته ای از بیخودی کردن گزیر
مشاهده کامل شعر
حکیم نزاری قهستانی
23.
ساقی قدحی از می اسرار مرا ده
ساقی قدحی از می اسرار مرا ده
یک قطره ازان قلزم زخار مرا ده
هر لحظه به جامی نتوان کرد دهن تلخ
گر صاف و گر درد، به یکبار مرا ده
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
24.
ز نادرستی اهل زمان شکسته شدیم
ز نادرستی اهل زمان شکسته شدیم
ز بس که داد زدیم آی دزد خسته شدیم
ز
عشق
دست کشیدیم و بهر کشتن خویش
به پایمردی اغیار دسته دسته شدیم
مشاهده کامل شعر
ملکالشعرا بهار
25.
ای کس ما، چون شدی باز مطیع کسان؟
ای کس ما، چون شدی باز مطیع کسان؟
بیخبریم از لبت، هم خبری میرسان
نیست مجال گذر بر سر کویت، ز بس
ولولهٔ اهل عشق، دبدبهٔ حارسان
مشاهده کامل شعر
اوحدی مراغهای
26.
ساقی محجوب می باید شراب عشق را
ساقی محجوب می باید شراب
عشق
را
آتش هموار می باید کباب
عشق
را
در حریم ما ندارد شمع بی فانوس راه
شاهد بی پرده می سوزد حجاب
عشق
را
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
27.
ساقی محجوب می باید شراب عشق را
ساقی محجوب می باید شراب
عشق
را
آتش هموار می باید کباب
عشق
را
در حریم ما ندارد شمع بی فانوس راه
شاهد بی پرده می سوزد حجاب
عشق
را
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
28.
هر نقاب روی جانان را نقاب دیگرست
هر نقاب روی جانان را نقاب دیگرست
هر حجابی را که طی کردی حجاب دیگرست
ناامیدی را به نومیدی مداوا می کنند
هر سرابی را درین وادی سراب دیگرست
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
29.
ترسا بچهای دیشب در غایت ترسایی
ترسا بچهای دیشب در غایت ترسایی
دیدم به در دیری چون بت که بیارایی
زنار کمر کرده وز دیر برون جسته
طرف کله اشکسته از شوخی و رعنایی
مشاهده کامل شعر
عطار نیشابوری
30.
جمعیت اسباب، حجاب نظر ماست
جمعیت اسباب، حجاب نظر ماست
هر کس که شود رهزن ما، راهبر ماست
در ظاهر اگر شهپر پرواز نداریم
افشاندن دست از دو جهان بال و پر ماست
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
31.
زسوز دل مرا از چشم گریان دود می خیزد
زسوز دل مرا از چشم گریان دود می خیزد
ازین دریا به جای ابر نیسان دود می خیزد
از آن آتش که زد در کوه و صحرا ناله مجنون
هنوز از روزن چشم غزالان دود می خیزد
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
32.
هر دم به تیز غمزه دلم را چه میزنی؟
هر دم به تیز غمزه دلم را چه میزنی؟
خود را گذاشتم به تو خود در دل منی
بر هم زند ابروی و چشم تو وقت من
خود وقت کیست آنکه تو بر هم نمیزنی؟
مشاهده کامل شعر
سلمان ساوجی
33.
ترا به هرگذری هست بیقراردگر
ترا به هرگذری هست بیقراردگر
مرابجز تو درین شهر نیست یار دگر
ترا اگر غم من نیست غم مباد ترا
که جز غم تو مرا نیست غمگسار دگر
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
34.
سالها در سفر به سر گشتیم
سالها در سفر به سر گشتیم
عاشقانه به بحر و برگشتیم
تا ببینیم نور دیدهٔ خود
پای تا سر همه نظر گشتیم
مشاهده کامل شعر
شاه نعمتالله ولی
35.
چو دید آن نوش لب شوخ پریزاد
چو دید آن نوش لب شوخ پریزاد
که فرهاد است در آن صنعت استاد
صلاح آن دید چشم شیر گیرش
که با تیر نگه سازد اسیرش
مشاهده کامل شعر
وحشی بافقی
36.
ای کرده میان سینه غارت
ای کرده میان سینه غارت
ای جان و هزار جان شکارت
جز کشتن عاشقان چه شغلت
جز کشتن خلق چیست کارت
مشاهده کامل شعر
جلال الدین محمد مولوی
37.
داغی ز عشق بر دل فرزانه سوختیم
داغی ز
عشق
بر دل فرزانه سوختیم
قندیل کعبه را به صنمخانه سوختیم
هرگز صدای بال و پر ما نشد بلند
آهسته همچو شمع درین خانه سوختیم
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
38.
موج آب زندگی جز پیچ و تاب عشق نیست
موج آب زندگی جز پیچ و تاب
عشق
نیست
سوزد از لب تشنگی هر کس کباب
عشق
نیست
می رساند چون ره خوابیده رهرو را به جان
رشته جانی که در وی پیچ و تاب
عشق
نیست
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
39.
جزرخش کز وی زمین و آسمان پر گل شود
جزرخش کز وی زمین و آسمان پر گل شود
کس ندارد یاد کز یک گل جهان پر گل شود
خارخار سیر جنت از دلش بیرون رود
دیده هرکس ز روی دوستان پر گل شود
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
40.
موج آب زندگی جز پیچ و تاب عشق نیست
موج آب زندگی جز پیچ و تاب
عشق
نیست
سوزد از لب تشنگی هر کس کباب
عشق
نیست
می رساند چون ره خوابیده رهرو را به جان
رشته جانی که در وی پیچ و تاب
عشق
نیست
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
41.
امیر یا غم بدرت بکاست همچو هلال
امیر یا غم بدرت بکاست همچو هلال
شدی ز مویه چو موی و شدی ز ناله چو نال
ز بس سرود مناعت نواختی شب و روز
زدی بکشور ناموس کوس استقلال
مشاهده کامل شعر
ادیب الممالک فراهانی
42.
من با تو هزار کار دارم
من با تو هزار کار دارم
جانی ز تو بی قرار دارم
شبهای وصال میشمردم
تا حاصل روزگار دارم
مشاهده کامل شعر
عطار نیشابوری
43.
مرگ سبکروان طلب، آرمیدن است
مرگ سبکروان طلب، آرمیدن است
چون نبض، زندگانی ما در تپیدن است
در شاهراه
عشق
ز افتادگی مترس
کز پا فتادن تو به منزل رسیدن است
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
44.
مدتی صبر چو زنجیر به زندان کردم
مدتی صبر چو زنجیر به زندان کردم
تا نظر باز به روی مه کنعان کردم
تا ز یاقوت لب او نظری دادم آب
ریگ این بادیه را لعل بدخشان کردم
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
45.
نمود در دلم از آتش درون شرری
نمود در دلم از آتش درون شرری
نهال عاشقیم داد عاقبت ثمری
عذاب می کشم از نالهای دل آن به
رهم ز درد سر آن را دهم بسیمری
مشاهده کامل شعر
فضولی بغدادی
46.
خط شبرنگ با لعل لب جانان زند پهلو
خط شبرنگ با لعل لب جانان زند پهلو
زهی ظلمت که با سرچشمه حیوان زند پهلو
ز رعنایی قدش نازک نهالان را خجل دارد
که مصرع چون بلند افتاد با دیوان زند پهلو
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
47.
به این عنوان اگر روی تو آتشناک خواهد شد
به این عنوان اگر روی تو آتشناک خواهد شد
زخاشاک هوس صحرای امکان پاک خواهد شد
چنین گر سبزه خط خیزد از رخسار گلرنگش
گل ازخجلت نهان در بوته خاشاک خواهد شد
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
48.
چندید عتاب و ناز نخواهد هلاک من
چندید عتاب و ناز نخواهد هلاک من
از یک نگه به باد توان داد خاک من
گو یک نظر به چاک گریبان او ببین
ناصح که طعنه زد به گریبان چاک من
مشاهده کامل شعر
سحاب اصفهانی
49.
شانه چون بر زلف خود آن عنبرینمو میزند
شانه چون بر زلف خود آن عنبرینمو میزند
در بیابان داغهای لاله را بو میزند
در تپیدنهای دل عاشق ندارد اختیار
بال و پر در شیشه دل آن پریرو میزند
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
50.
خانهای کز نور حسن او مصفا میشود
خانهای کز نور حسن او مصفا میشود
حلقه بیرون در محو تماشا میشود
هر طلسمی را به نام باددستی بستهاند
چشم یعقوب از نسیم پیرهن وامیشود
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی