خانه
شاعران
فال
درباره ما
بستن تبلیغات
عشق
1.
ساقی محجوب می باید شراب عشق را
ساقی محجوب می باید شراب
عشق
را
آتش هموار می باید کباب
عشق
را
در حریم ما ندارد شمع بی فانوس راه
شاهد بی پرده می سوزد حجاب
عشق
را
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
2.
ساقی محجوب می باید شراب عشق را
ساقی محجوب می باید شراب
عشق
را
آتش هموار می باید کباب
عشق
را
در حریم ما ندارد شمع بی فانوس راه
شاهد بی پرده می سوزد حجاب
عشق
را
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
3.
هر نقاب روی جانان را نقاب دیگرست
هر نقاب روی جانان را نقاب دیگرست
هر حجابی را که طی کردی حجاب دیگرست
ناامیدی را به نومیدی مداوا می کنند
هر سرابی را درین وادی سراب دیگرست
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
4.
ترسا بچهای دیشب در غایت ترسایی
ترسا بچهای دیشب در غایت ترسایی
دیدم به در دیری چون بت که بیارایی
زنار کمر کرده وز دیر برون جسته
طرف کله اشکسته از شوخی و رعنایی
مشاهده کامل شعر
عطار نیشابوری
5.
جمعیت اسباب، حجاب نظر ماست
جمعیت اسباب، حجاب نظر ماست
هر کس که شود رهزن ما، راهبر ماست
در ظاهر اگر شهپر پرواز نداریم
افشاندن دست از دو جهان بال و پر ماست
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
6.
شد مرا تا دل ز عکسی روی آن جانانه پر
شد مرا تا دل ز عکسی روی آن جانانه پر
از تجلی گشت چون آیینه هر کاشانه پر
عطر خالش را نسیم آورد در صحرا به ما
آهوان را نافه پر گردید و ما را خانه پر
مشاهده کامل شعر
قصاب کاشانی
7.
زسوز دل مرا از چشم گریان دود می خیزد
زسوز دل مرا از چشم گریان دود می خیزد
ازین دریا به جای ابر نیسان دود می خیزد
از آن آتش که زد در کوه و صحرا ناله مجنون
هنوز از روزن چشم غزالان دود می خیزد
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
8.
هر دم به تیز غمزه دلم را چه میزنی؟
هر دم به تیز غمزه دلم را چه میزنی؟
خود را گذاشتم به تو خود در دل منی
بر هم زند ابروی و چشم تو وقت من
خود وقت کیست آنکه تو بر هم نمیزنی؟
مشاهده کامل شعر
سلمان ساوجی
9.
ترا به هرگذری هست بیقراردگر
ترا به هرگذری هست بیقراردگر
مرابجز تو درین شهر نیست یار دگر
ترا اگر غم من نیست غم مباد ترا
که جز غم تو مرا نیست غمگسار دگر
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
10.
سالها در سفر به سر گشتیم
سالها در سفر به سر گشتیم
عاشقانه به بحر و برگشتیم
تا ببینیم نور دیدهٔ خود
پای تا سر همه نظر گشتیم
مشاهده کامل شعر
شاه نعمتالله ولی
11.
ای کرده میان سینه غارت
ای کرده میان سینه غارت
ای جان و هزار جان شکارت
جز کشتن عاشقان چه شغلت
جز کشتن خلق چیست کارت
مشاهده کامل شعر
جلال الدین محمد مولوی
12.
داغی ز عشق بر دل فرزانه سوختیم
داغی ز
عشق
بر دل فرزانه سوختیم
قندیل کعبه را به صنمخانه سوختیم
هرگز صدای بال و پر ما نشد بلند
آهسته همچو شمع درین خانه سوختیم
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
13.
موج آب زندگی جز پیچ و تاب عشق نیست
موج آب زندگی جز پیچ و تاب
عشق
نیست
سوزد از لب تشنگی هر کس کباب
عشق
نیست
می رساند چون ره خوابیده رهرو را به جان
رشته جانی که در وی پیچ و تاب
عشق
نیست
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
14.
جزرخش کز وی زمین و آسمان پر گل شود
جزرخش کز وی زمین و آسمان پر گل شود
کس ندارد یاد کز یک گل جهان پر گل شود
خارخار سیر جنت از دلش بیرون رود
دیده هرکس ز روی دوستان پر گل شود
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
15.
موج آب زندگی جز پیچ و تاب عشق نیست
موج آب زندگی جز پیچ و تاب
عشق
نیست
سوزد از لب تشنگی هر کس کباب
عشق
نیست
می رساند چون ره خوابیده رهرو را به جان
رشته جانی که در وی پیچ و تاب
عشق
نیست
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
16.
من با تو هزار کار دارم
من با تو هزار کار دارم
جانی ز تو بی قرار دارم
شبهای وصال میشمردم
تا حاصل روزگار دارم
مشاهده کامل شعر
عطار نیشابوری
17.
مرگ سبکروان طلب، آرمیدن است
مرگ سبکروان طلب، آرمیدن است
چون نبض، زندگانی ما در تپیدن است
در شاهراه
عشق
ز افتادگی مترس
کز پا فتادن تو به منزل رسیدن است
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
18.
مدتی صبر چو زنجیر به زندان کردم
مدتی صبر چو زنجیر به زندان کردم
تا نظر باز به روی مه کنعان کردم
تا ز یاقوت لب او نظری دادم آب
ریگ این بادیه را لعل بدخشان کردم
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
19.
خط شبرنگ با لعل لب جانان زند پهلو
خط شبرنگ با لعل لب جانان زند پهلو
زهی ظلمت که با سرچشمه حیوان زند پهلو
ز رعنایی قدش نازک نهالان را خجل دارد
که مصرع چون بلند افتاد با دیوان زند پهلو
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
20.
به این عنوان اگر روی تو آتشناک خواهد شد
به این عنوان اگر روی تو آتشناک خواهد شد
زخاشاک هوس صحرای امکان پاک خواهد شد
چنین گر سبزه خط خیزد از رخسار گلرنگش
گل ازخجلت نهان در بوته خاشاک خواهد شد
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
21.
شانه چون بر زلف خود آن عنبرینمو میزند
شانه چون بر زلف خود آن عنبرینمو میزند
در بیابان داغهای لاله را بو میزند
در تپیدنهای دل عاشق ندارد اختیار
بال و پر در شیشه دل آن پریرو میزند
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
22.
خانهای کز نور حسن او مصفا میشود
خانهای کز نور حسن او مصفا میشود
حلقه بیرون در محو تماشا میشود
هر طلسمی را به نام باددستی بستهاند
چشم یعقوب از نسیم پیرهن وامیشود
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
23.
مردم بیدرد را دل از شکستن ایمن است
مردم بیدرد را دل از شکستن ایمن است
گوشه این فرد باطل از شکستن ایمن است
با دل آگاه دارد کار
عشق
سنگدل
بیشتر دلهای غافل از شکستن ایمن است
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
24.
ای گشته ز شاه عشق شهمات
ای گشته ز شاه
عشق
شهمات
در خشم مباش و در مکافات
در باغ فنا درآ و بنگر
در جان بقای خویش جنات
مشاهده کامل شعر
جلال الدین محمد مولوی
25.
نه همین دل ز لب لعل تو پر شور شده است
نه همین دل ز لب لعل تو پر شور شده است
که جگرگاه بدخشان ز تو ناسور شده است
شوخ چشمی که نظر بر دل من دوخته است
سینه سنگ ازو خانه زنبور شده است
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
26.
درد دلم ز پرسش ارباب عادت است
درد دلم ز پرسش ارباب عادت است
بیماریی که هست مرا، از عیادت است
در کنه کفر و دین نرسیده است هیچ کس
هنگامه گرم ساز جهان، رسم و عادت است
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
27.
هر زمان در شهر بند عقل، سور و ماتمی است
هر زمان در شهر بند عقل، سور و ماتمی است
جز جهان
عشق
نبود گر جهان بی غمی است
دیدن خلق است بیماری و وادیدست نکس
عید و نوروز از برای بی دماغان ماتمی است
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
28.
دل به معنی جوهری روحانی است
دل به معنی جوهری روحانی است
دل نه از جسم است و نه جسمانی است
دل چه باشد غیر نفس ناطقه
آنکه از حق تافت بر وی بارقه
مشاهده کامل شعر
اسیری لاهیجی
29.
از تن خاکی به جد و جهد رستن مشکل است
از تن خاکی به جد و جهد رستن مشکل است
رشته جان را به زور خود گسستن مشکل است
رستمی باید که بیژن را برون آرد ز چاه
بی کمند جذبه از دنیا گسستن مشکل است
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
30.
آب حیات ما ز شراب شبانه است
آب حیات ما ز شراب شبانه است
عیش مدام، زندگی جاودانه است
عاشق کجا به فکر سرانجام خانه است؟
پروانه را همین بال و پر آشیانه است
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
31.
چو جان و دل ز می عشق دوش جوش بر آورد
چو جان و دل ز می
عشق
دوش جوش بر آورد
دلم ز دست در افتاد و جان خروش بر آورد
شراب
عشق
نخوردست هر که تا به قیامت
ز ذوق مستی عشقت دمی به هوش بر آورد
مشاهده کامل شعر
عطار نیشابوری
32.
صفای وقت درین خاکدان چه می خواهی؟
صفای وقت درین خاکدان چه می خواهی؟
گهر ز دامن ریگ روان چه می خواهی؟
برون ز عالم رنگ است اگر نشاطی هست
تو ساده دل ز بهار و خزان چه می خواهی؟
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
33.
باریکتر چرا نشوم از میان دوست؟
باریکتر چرا نشوم از میان دوست؟
می بایدم گذشت ز تنگ دهان دوست
هر کوچه کهکشانی و هر خانه مشرقی است
از فیض آفتاب ثریا فشان دوست
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
34.
اول ما نیستی و آخر ما نیستی است
اول ما نیستی و آخر ما نیستی است
هستی پا در رکاب ماست خوابی در میان
دست از دنیا و مافی ها به جز می شسته ایم
در میان ما و زهادست آبی در میان
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
35.
در عشق تو جز رنگ رخ زرد ندارم
در
عشق
تو جز رنگ رخ زرد ندارم
جز آه جگرسوز و دم سرد ندارم
درد غم هجران تو بر جان جهانست
بخشای که من طاقت این درد ندارم
مشاهده کامل شعر
جهان ملک خاتون
36.
حاجت هر که گذشت است ز حاجات رواست
حاجت هر که گذشت است ز حاجات رواست
دست برداری اگر از سر خود دست دعاست
مهر رویش به دل افزود زپهلوی دو زلف
عکس مه چون دوشبه گشت در آیینه دوتاست
مشاهده کامل شعر
جویای تبریزی
37.
چه احتیاج دلیل است در رحیل مرا؟
چه احتیاج دلیل است در رحیل مرا؟
چو سیل جذبه دریاست بس دلیل مرا
چه غم ز آتش سوزنده چون خلیل مرا؟
که
عشق
او ز بلاها بود کفیل مرا
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
38.
میکند جان درتن امید، لعل باده نوش
میکند جان درتن امید، لعل باده نوش
روی آتشناک، خون بوسه می آرد به جوش
چین ابرو در شکست دل قیامت می کند
ساعد سیمین سبکدست است درتاراج هوش
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
39.
عشق از دل گذشت تا جان شد
عشق از دل گذشت تا جان شد
جان هم از
عشق
تا که جانان شد
کارم از کار
عشق
سامان یافت
دردم از درد
عشق
درمان شد
مشاهده کامل شعر
فیض کاشانی
40.
از گرد خط، فزود محبت به دل مرا
از گرد خط، فزود محبت به دل مرا
پای به خواب رفته فرو شد به گل مرا
هر شکوه ای که هست، ز درمان بود مرا
ورنه ز درد نیست غباری به دل مرا
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
41.
دل غریب مرا بوی گل بجا آورد
دل غریب مرا بوی گل بجا آورد
کز آن بهار خبرهای آشنا آورد
به بوی پیرهن مصر بد مرساد!
که کار بسته ما را گرهگشا آورد
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
42.
رخ بهار ز ته جرعه توگلگون شد
رخ بهار ز ته جرعه توگلگون شد
زدرد
عشق
تو رنگ خزان دگرگون شد
زجوش حسن تو شد تنگ آنچنان گلزار
که گل ز رخنه دیوار باغ بیرون شد
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
43.
حدیث خام مجویید در رساله ما
حدیث خام مجویید در رساله ما
به مهر داغ رسیده است برگ لاله ما
چو جام لاله، می ما چکیده داغ است
کراست زهره که بر لب نهد پیاله ما؟
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
44.
شوق دیدار تو می بخشد نظر آیینه را
شوق دیدار تو می بخشد نظر آیینه را
می دهد در بیضه فولاد پر آیینه را
جوهر آسوده را شوق تماشای رخت
خارخار
عشق
سازد در جگر آیینه را
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
45.
تا دست من به گردن مینا رسیده است
تا دست من به گردن مینا رسیده است
کیفیتم به عالم بالا رسیده است
باشد ز سر گرانی معشوق ناز عشق
گردنکشی ز باده به مینا رسیده است
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
46.
بر نمی آید مراد از کعبه گل عشق را
بر نمی آید مراد از کعبه گل
عشق
را
هست محراب دعا از رخنه دل
عشق
را
می چو خون گرم جوشد از ته دل
عشق
را
مطرب از خانه است چون مرغان بسمل
عشق
را
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
47.
از کمر بیرون نیامد تیشه فرهاد ما
از کمر بیرون نیامد تیشه فرهاد ما
کوه را برداشت از جا ناله و فریاد ما
ما چو مجنون چشم آهو را سخنگو کرده ایم
گنگ ماند هر که گردن پیچد از ارشاد ما
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
48.
یاد ایامی که رو برروی جانان داشتم
یاد ایامی که رو برروی جانان داشتم
آبرویی همچو شبنم در گلستان داشتم
باغبان بی رخصت من گل نمی چید از چمن
امتیازی در میان عندلیبان داشتم
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی
49.
بایزید آن حجت اسلام و دین
بایزید آن حجت اسلام و دین
آن خلیفه حق و قطب العارفین
گفت دیدم یک شبی حق را به خواب
گفتمش ای درگهت خیر المآب
مشاهده کامل شعر
اسیری لاهیجی
50.
پرده شرم و حیا را باده ناب آتش است
پرده شرم و حیا را باده ناب آتش است
بر گل کاغذ، هوای عالم آب آتش است
آسمان را
عشق
آورده است در وجد و سماع
آسیای شعله جواله را آب آتش است
مشاهده کامل شعر
صائب تبریزی