آثار سنایی غزنوی

صفحه 10 از 21
21 اثر از قصاید و قطعات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید و قطعات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار سنایی غزنوی / دیوان اشعار سنایی غزنوی / قصاید و قطعات در دیوان اشعار

قصاید و قطعات در دیوان اشعار سنایی غزنوی

1 ای بس که نباشی تو و ای بس که درین چرخ بی تو زحل و زهره به حوت و حمل آید

2 هرچ آن تو طمع داری کاید ز کواکب ویحک همه از حکم قضای ازل آید

3 روزی که به دیوان مثلا دیرتر آیی ترسی که در اسباب وزارت خلل آید

4 گفته‌ست سنایی که ترا با همه تعظیم ای بس که به دیوان وزارت بدل آید

1 کسی را که سر حقیقت عیان شد مجاز صفات وی از وی نهان شد

2 نشان آن بود بر وجود حقیقت که نام وی از نیستی بی نشان شد

3 کسی کو چنین شد که من وصف کردم یقین دان که او پادشاه جهان شد

4 ملک شد زمین و زمان را پس آنگه چو عیسی که او ساکن آسمان شد

1 عاشق دین‌دار باید تا که درد دین کشد سرمهٔ تسلیم را در چشم روشن بین کشد

2 با قناعت صلح جوید محرم حرمت شود برگ بی‌برگی به فرق زهره و پروین کشد

3 دیدهٔ یعقوب را دیدار یوسف توتیاست سینهٔ فرهاد باید تا غم شیرین کشد

4 جعفر طیار باید تا به علیین پرد حیدر کرار باید تا ز دشمن کین کشد

1 گر سنایی دم زند آتش درین عالم زند این جهان بی‌وفا چون ذره‌ای بر هم زند

2 آدمی شکل‌ست لیکن رسم آدم دور ازو از هوای معرفت او لاف کی ز آدم زند

3 این جهان چون ذره‌ای در چشم او آید همی او نبیند ذره‌ای و چشم را بر هم زند

4 کم زنی داند ز صد گونه نیارد کم زدن مهر گردون بشکند گر زیر و بالا کم زند

1 ای برادر زکی بمرد و بشد تا یکی به ز ما قرین جوید

2 تا ز آب حیات آن عالم تن و جان از عدم فرو شوید

3 من ز غم مرده‌ام که کی بود او باز از آنجا به سوی من پوید

4 پس تو گویی که مرثیت گویش زنده را مرده مرثیت گوید

1 ای دریغا که روز برنایی عهد بشکست و جاودانه نماند

2 از زمانه غرض جوانی بود لیک از گردش زمانه نماند

3 آب معشوق را زمانه بریخت و آتش عشق را زبانه نماند

4 ای سنایی دل از جهان برکن بر کس این دور جاودانه نماند

1 این جهان بر مثال مرداریست کرکسان گرد او هزار هزار

2 این مر آن را همی زند مخلب آن مر این را همی زند منقار

3 آخرالامر برپرند همه وز همه باز ماند این مردار

1 ز جمله نعمت دنیا چو تندرستی نیست درست گرددت این چون بپرسی از بیمار

2 به کارت اندر چون نادرستیی بینی چو تن درست بود هیچ دل شکسته مدار

1 مردمان یک چند از تقوا و دین راندند کار زین پس اندر عهد ما نه پود ماندست و نه تار

2 این دو چون بگذشت باز آزرم و دین آمد شعار گر منازع خواهی ای مهدی فرود آی از حصار

3 باز یک چندی به رغبت بود و رهبت بود کار ور متابع خواهی ای دجال یک ره سر بر آر

1 زن مخواه و ترک زن کن کاندرین ایام بار زن نخواهد هیچ مردی تا بمیرد هوشیار

2 گر امیر شهوتی باری کنیزک خر به زر سرو قد و ماهروی و سیم ساق و گلعذار

3 تا مراد تو بود با او بزن بر سنگ سیم ور مزاج او بدل گردد بود زر عیار

4 آنقدر دانی که برخیزد کسی از بامداد روی مال خویشتن بیند که روی وام‌دار

آثار سنایی غزنوی

21 اثر از قصاید و قطعات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید و قطعات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی