آثار سنایی غزنوی

صفحه 18 از 21
21 اثر از قصاید و قطعات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید و قطعات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار سنایی غزنوی / دیوان اشعار سنایی غزنوی / قصاید و قطعات در دیوان اشعار

قصاید و قطعات در دیوان اشعار سنایی غزنوی

1 کسی را کو نسب پاکیزه باشد به فعل اندر نیاید زو درشتی

2 کسی را کو به اصل اندر خلل هست نیاید زو به جز کژی و زشتی

3 مراد از مردمی آزادمردیست چه مرد مسجدی و چه کنشتی

1 مرا شهابی گر هجو کرد صد خروار نیافت خواهد پاسخ ز لفظ من تنگی

2 دراز کاری دارم که هر سگی را من بهر خروشی خواهم همی زدن سنگی

1 چون من بره سخن درون آیم خواهم که قصیده‌ای بیارایم

2 ایزد داند که جان مسکین را تا چند عنا و رنج فرمایم

3 صد بار به عقده در شود تا من از عدهٔ یک سخن برون آیم

4 گفته بودی که جبه‌ای بدهم وز تقاضای سرد تو برهم

1 چنگری ای پارسا در عاشق مسکین به کین تا ز بد فعلی چه داری بر مسلمانان یقین

2 من گنه کارم تو طاعت کن چه جویی جرم من زان که من گویم بتر از من نیاید بر زمین

3 باز خواهد دست شاه و شیر جوید بیشه را بوم را ویرانه سازد همچو سگ را پارگین

4 آنکه نشنیدست عدل عمر عبدالعزیز لاجرم حجاج را خواند امیرالمومنین

1 تا کی اندر راه دین با نفس دمسازی کنی بر در میدان این درگاه طنازی کنی

2 کوزه و ابریق برداری و راه کج روی جامهٔ صدیق در پوشی و غمازی کنی

3 ور تو خواهی کز کمان شهوت و تیر نفاق از سر انگشت دف زن ناوک‌اندازی کنی

4 نزد مغفرها ستور لنگ گردی و آنگهی پیش معجرها حدیث از مرکب تازی کنی

1 ای محمد نام و احمد خلق و محمودی شیم محمدت را همچنان چون ملک را تیغ و قلم

2 بذل بی‌دستت نباشد همچو دانش بی‌خرد مال با جودت نماند همچو شادی با ستم

3 روح را از رنجهای دل تهی کردی کنار آز را از گنجهای جود پر کردی شکم

4 گر همی یک چند بی‌کام تو گردد دور چرخ تا نباشی همچو ابر ای نایب دریا دژم

1 چند گویی که زحمتت کردم تا نگردی ز من گران گران

2 به سر تو که دوستر دارم زحمت تو ز رحمت دگران

1 شغل سرهنگان دین از مرد متواری مجوی سیرت ابرار را در طبع اضراری مجوی

2 از هوای فقر مردان کاخ فغفوری مخواه در سرای سوز سلمان تخت جباری مجوی

3 در میان دوکدان لاف هر تردامنی نیزه و گرز و کمان و تیر عیاری مجوی

4 دل که در سودا غمی شد بینی از بویش مگیر در خرابهٔ بام گلخن طبل عطاری مجوی

1 تابوت مرا باز کن ای خواجه زمانی وز صورت ما بین ز رخ دوست نشانی

2 تا دیدهٔ چون نرگس ما بینی در خاک از خون دل ما شده چون لاله ستانی

3 تا دو لب پر گوهر ما بینی در خاک در گور چو پر خاک یکی غالیه دانی

4 تا قامت چون تیر مرا بینی در گل چفته شده و خشک چو بی‌توز کمانی

1 ای برادر خویش را زین جمع خودبینان مکن کار دشوارست تو بر خویشتن آسان مکن

2 صحبت هر ناکسی مگزین و رنج دل مبین روی بر ایشان مدار و پشت بر ایشان مکن

3 عقل سلطانست و فرمانش روان بر جان و دل رو چو مردان روز و شب جز خدمت سلطان مکن

4 مرد باش و گرم رو در راه مردان روز و شب تیغ گیر و زخم زن دین از زبان ویران مکن

آثار سنایی غزنوی

21 اثر از قصاید و قطعات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید و قطعات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی