احوال خود چه عرض از سنایی غزنوی قصیده-قطعه 192
1. احوال خود چه عرض کنم هر زمان همی
بینم مضرت تن و نقصان جان همی
1. احوال خود چه عرض کنم هر زمان همی
بینم مضرت تن و نقصان جان همی
1. گوگرد سرخ خواست ز من سبز من پریر
در پیشش ار نیافتمی روی زردمی
1. تابوت مرا باز کن ای خواجه زمانی
وز صورت ما بین ز رخ دوست نشانی
1. هم اکنون از هم اکنون داد بستان
که اکنونست بیشک زندگانی
1. چونت نپرسم بگویی اینت کراهت
چونت بخوانم نیایی اینت گرانی
1. اگر بد گمان گشتی ای دوست بر من
نیازارم از تو بدین بدگمانی
1. حاجت صد هزار ... قوی
شد ز ... روا که مابونی
1. آدمی را دو بلا کرد رهی
برد از هر دو بلا روسیهی
1. به خدای ار گل بهار بوی
با کژی خوارتر ز خار بوی
1. ای سنایی به گرد شرک مپوی
آنچه گوید مگوی عقل مگوی
1. ای روی زردفام تو بر گردن نزار
همچون بلندنی که بود بر بلندیی
1. ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توام راه نمایی