آثار سنایی غزنوی

صفحه 15 از 21
21 اثر از قصاید و قطعات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید و قطعات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار سنایی غزنوی / دیوان اشعار سنایی غزنوی / قصاید و قطعات در دیوان اشعار

قصاید و قطعات در دیوان اشعار سنایی غزنوی

1 ای به عین حقیقت اندر عین باز کرده ز بهر دیدن عین

2 پیش عین تو عین دوست عیان تو رسیده به عین و گویی این

3 چون تو آید ز عین تو همه تو ایستاده چو سد ذوالقرنین

4 تا تو گویی تو آن نه تو تو تویی آن تو از تو دروغ باشد و مین

1 چنگری ای پارسا در عاشق مسکین به کین تا ز بد فعلی چه داری بر مسلمانان یقین

2 من گنه کارم تو طاعت کن چه جویی جرم من زان که من گویم بتر از من نیاید بر زمین

3 باز خواهد دست شاه و شیر جوید بیشه را بوم را ویرانه سازد همچو سگ را پارگین

4 آنکه نشنیدست عدل عمر عبدالعزیز لاجرم حجاج را خواند امیرالمومنین

1 در طریق دین قدم پیوسته بوذر وار زن ور زنی لافی ز شرع احمد مختار زن

2 اندر ایمان همچو شهباز خشین مردانه باش بر عدوی دین همیشه تیغ حیدروار زن

3 گرد گلزار فنا تا چند گردی زابلهی در سرای باقی آی و خیمه در گلزار زن

4 لشکر کفرست و حرص و شهوت اندر تن ترا ناگهان امشب یکی بر لشکر کفار زن

1 پای بلقاسم ز پای بلحکم بشناس نیک نیستی ایوب فرمان از دم کرمان مکن

2 تیغ شرع از تارک بدخواه دین داری دریغ شرط مردان این نباشد ای برادر آن مکن

3 عزم داری تا که خود بزغاله را بریان کنی پس چو ابراهیم رو فرزند را قربان مکن

4 این ترا معلوم گردد لیکن اکنون وقت نیست کیست هر کو گر تواند گفت این کن آن مکن

1 زهرهٔ مردان نداری خدمت سلطان مکن پنجهٔ شیران نداری عزم این میدان مکن

2 فرش شاهان گر ندیدی گستریده شاهوار خویشتن چنبر مساز و نقش شادروان مکن

3 خانه را گر کدخدایی می‌ندانی کرد هیچ پادشاهی زمین و ملکت یزدان مکن

4 در خراباتی ندانی رطل مالامال خورد چهرهٔ زرد ار نداری دعوی ایمان مکن

1 ای برادر خویش را زین جمع خودبینان مکن کار دشوارست تو بر خویشتن آسان مکن

2 صحبت هر ناکسی مگزین و رنج دل مبین روی بر ایشان مدار و پشت بر ایشان مکن

3 عقل سلطانست و فرمانش روان بر جان و دل رو چو مردان روز و شب جز خدمت سلطان مکن

4 مرد باش و گرم رو در راه مردان روز و شب تیغ گیر و زخم زن دین از زبان ویران مکن

1 دعوی دین می‌کنی با نفس دمسازی مکن سینهٔ گنجشک جویی دعوی بازی مکن

2 مکر مرد مرغزی از غول نشناسی برو همنشین طراریان گر بز رازی مکن

3 ای ز کشی ناپذیرفته سیه رویان کفر با نکورویان دین پاک طنازی مکن

4 ور همی خواهی کنی بازی تو با حوران خلد پس درین بازار دنیا بوزنه بازی مکن

1 یک روز بپرسید منوچهر ز سالار کاندر همه عالم چه به ای سام نریمان

2 او داد جوابش که در این عالم فانی گفتار حکیمان به و کردار ندیمان

1 روزگاریست که کان گهرند اندرین وقت همه بی‌سنگان

2 بی‌بنان گشته همه بیداران بیسران مانده همه سرهنگان

3 همه خردان بزرگ‌اندیشان همه پستان دراز آهنگان

4 همه بیدستان در وقت دهش باز گاه ستدن با چنگان

1 خواهد که شاعران جهان بی صله همی باشند پیش خوانش دایم مدیح خوان

2 الحق بزرگوار خردمند مهتریست کورا کسی مدیح برد خاصه رایگان

3 مدحش چرا کنم که بیالایدم خرد هجوش چرا کنم که بفرسایدم زبان

4 باشد دروغ مدح در آن خر فراخ کون باشد دریغ هجو از آن خام قلتبان

آثار سنایی غزنوی

21 اثر از قصاید و قطعات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید و قطعات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی