آثار سنایی غزنوی

صفحه 14 از 21
21 اثر از قصاید و قطعات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید و قطعات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار سنایی غزنوی / دیوان اشعار سنایی غزنوی / قصاید و قطعات در دیوان اشعار

قصاید و قطعات در دیوان اشعار سنایی غزنوی

1 این چه قرنست اینکه در خوابند بیداران همه وین چه دورست اینکه سرمستند هشیاران همه

2 طوق منت یابم اندر حلق حق گویان دین خواب غفلت بینم اندر چشم بیداران همه

3 در لباس مصلحت رفتند رزاقان دهر بر بساط صایبی خفتند طراران همه

4 در لحد خفتند بیداران دین مصطفا بر فلک بردند غیو و نعره میخواران همه

1 خسرو از مازندران آید همی یا مسیح از آسمان آید همی

2 یا ز بهر مصلحت روح‌الامین سوی دنیا زان جهان آید همی

3 یا سکندر با بزرگان عراق سوی شرق از قیروان آید همی

4 «ریگ آموی و درازی راه او زیر پامان پرنیان آید همی»

1 احوال خود چه عرض کنم هر زمان همی بینم مضرت تن و نقصان جان همی

2 منزل چه سازد و چکند رخت بیشتر آن را که رفت باید با کاروان همی

1 ای سنایی به گرد شرک مپوی آنچه گوید مگوی عقل مگوی

2 خنصر وسطی این دو انگشت است هر دو از بهر نفس در تک و پوی

3 از زمانه اگر امان جویی زو بلندی مجوی پستی جوی

4 این که گویی تو خرد حاتم راد وانکه گویی بزرگ سرگین شوی

1 ما فرش بزرگی به جهان باز کشیدیم صد گونه شراب از کف اقبال چشیدیم

2 آن جای که ابرار نشستند نشستیم وان راه که احرار گزیدند گزیدیم

3 گوش خود و گوش همه آراسته کردیم از بس سخن خوب که گفتیم و شنیدیم

4 از روی سخا حاصل ده ملک بدادیم با اسب شرف منزل نه چرخ بریدیم

1 اگر پای تو از خط خطا گامی بعیدستی بر تخت تو اندر دین بر از عرش مجیدستی

2 وگر امروز طبع تو ز طراری نه طاقستی وگر غفلت ز رزاقی زر فرد آفریدستی

3 ز عشق آن یکی سلطان طاعت شادمان بودی ز رشک آن دگر شیطان شهوت مستزیدستی

4 تو مستی زان نیاری رفت در بازار عشاقان اگر زر بودیی بر سنگ صرافان پدیدستی

1 ای به عین حقیقت اندر عین باز کرده ز بهر دیدن عین

2 پیش عین تو عین دوست عیان تو رسیده به عین و گویی این

3 چون تو آید ز عین تو همه تو ایستاده چو سد ذوالقرنین

4 تا تو گویی تو آن نه تو تو تویی آن تو از تو دروغ باشد و مین

1 چند روزی درین جهان بودم بر سر خاک باد پیمودم

2 بدویدم بسی و دیدم رنج یک شب از آز خویش نغنودم

3 نه یکی را بخشم کردم هجو نه یکی را به طمع بستودم

4 به هوا و به شهوت نفسی جان پاکیزه را نیالودم

1 در طریق دین قدم پیوسته بوذر وار زن ور زنی لافی ز شرع احمد مختار زن

2 اندر ایمان همچو شهباز خشین مردانه باش بر عدوی دین همیشه تیغ حیدروار زن

3 گرد گلزار فنا تا چند گردی زابلهی در سرای باقی آی و خیمه در گلزار زن

4 لشکر کفرست و حرص و شهوت اندر تن ترا ناگهان امشب یکی بر لشکر کفار زن

1 خواجه سلام علیک کو لب چون نوش او پستهٔ دربار او لعل گهر پوش او

2 کی به اشارت ز دور چشم ببیند لبش زان که نداند همی شکل لبش هوش او

3 چشم کجا بیندش از ره صورت از آنک هست نهان جای عقل در لب خاموش او

4 جای فرشتست و دیو چشم قوی خشم او حجلهٔ عقلست و جان گوش سخن کوش او

آثار سنایی غزنوی

21 اثر از قصاید و قطعات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید و قطعات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی