آثار سنایی غزنوی

صفحه 13 از 21
21 اثر از قصاید و قطعات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید و قطعات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار سنایی غزنوی / دیوان اشعار سنایی غزنوی / قصاید و قطعات در دیوان اشعار

قصاید و قطعات در دیوان اشعار سنایی غزنوی

1 گر سنایی دم زند آتش درین عالم زند این جهان بی‌وفا چون ذره‌ای بر هم زند

2 آدمی شکل‌ست لیکن رسم آدم دور ازو از هوای معرفت او لاف کی ز آدم زند

3 این جهان چون ذره‌ای در چشم او آید همی او نبیند ذره‌ای و چشم را بر هم زند

4 کم زنی داند ز صد گونه نیارد کم زدن مهر گردون بشکند گر زیر و بالا کم زند

1 به گرمای تموز از سرد سوزش صد و پنجه مسافر خشک بفشرد

2 رهی رفت و غلام برده برده زهی قسمت رهی و ژاله شاکرد

3 زه ای پستت بمانده ماه بهمن زهی زنگی زن کیسه کج افسرد

4 ای شده خاک در تواضع و حلم زیر پای که و مه و زن و مرد

1 زین پسم با دیو مردم پیکر و پیکار نیست گر بمانم زنده دیگر با غرورم کار نیست

2 یافتم در بی‌قراری مرکزی کز راه دین جز نشاط عقل و جانش مرکز پرگار نیست

3 یافتم بازاری اندر عالم فارغ دلان کاندران بازار خوی خواجه را بازار نیست

4 در سرای ضرب او الا به نام شاه عقل بر جمال چهرهٔ آزادگان دینار نیست

1 به مادرم گفتم ای بد مهر مادر نبیره دوست من دشمن نه نیکوست

2 جوابم داد گفتا دشمن تست نباشد دشمن دشمن به جز دوست

1 گفتم بنالم از تو به یاران و دوستان باشد که دست ظلم بداری ز بی‌گناه

2 بازم حفاظ دامن همت گرفت و گفت زنهار تا از او به جزا و ناوری پناه

1 ای یوسف نامی که همیشه چو زلیخا جز آرزوی صحبت تو کار ندارم

2 یعقوب چو تو یوسفم اندر همه احوال زان جز غم روی توفیاوار ندارم

3 دکان ترا جز فلک شمس ندانم افعال ترا جز دل ابرار ندارم

4 بی شعر تو در ناظمه اندیشه نیابم بی مدح تو در ناطقه گفتار ندارم

1 ای علایی ببین و نیک ببین که زمانه ستمگریست عظیم

2 گه ز چوبی کند دمنده شنکج گه ز گوساله‌ای خدای کریم

3 هر کرا فضل نیست نیم پشیز به شتر وار ساو دارد و سیم

4 وانکه چون تیغ جان ربای از فضل موی را چون قلم کند به دو نیم

1 خواندم حکایتی ز کتابی که جمع کرد اندر حکایت خلفا زید باهلی

2 گفتا که داد مامون یک شب دو بدره زر بر نغمت سحاق براهیم موصلی

3 کس کرد و باز خواست دگر روز بدره‌ها گفتا فساد باشد و نوعی ز جاهلی

4 «هو ینصرف» لقبش نهادند مردمان واندر زبان گرفتش هر کس به مدخلی

1 نکند دانا مستی نخورد عاقل می ننهد مرد خردمند سوی مستی پی

2 چه خوری چیزی کز خوردن آن چیز ترا نی چون سرو نماید به مثل سرو چو نی

3 گر کنی بخشش گویند که می کرد نه او ور کنی عربده گویند که او کرد نه می

1 شد باز گهر طبع گهرزای معزی شد یار فلک عقل فلکسای معزی

2 گر زهره به چرخ دویم آید عجبی نیست در ماتم طبع طرب افزای معزی

3 کز حسرت درهای یتیمش چو یتیمان بنشست عطارد به معزای معزی

آثار سنایی غزنوی

21 اثر از قصاید و قطعات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید و قطعات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی