1 ای به نزد عاشقان از شاهدی از همه معشوقگان معشوقتر
2 کس ندید اندر جهان از خلق و خلق هیچ مخلوقی ز تو مرزوق تر
1 هیچ نیکو نبود هرگز بد هیچ خر آن نبود هرگز حر
2 پشت کس را نکند ز آب تهی تا شکمشان نکنی از نان پر
1 لب روح الله ست یا دم صور خانگاه محمد منصور
2 که ز درس و کتاب و دارو هست از سه سو دین و جان و تن را سور
3 زین بنا ایمن از دو چیز سه چیز تن و جان و دل از قبور و فتور
4 تعبیه در صدای هر خم اوست لحن داوود با ادای زبور
1 اگر چون زر نخواهی روی عاشق منه بر گردن چون سیم سنگور
2 جهان از زشت قوادان تهی شد که حمال فقع باید همی حور
1 ای سنایی به گرد حران گرد تا بیابی ز جود ایشان چیز
2 نزد نادیدگان و نااهلان کی بود بذل و همت و تمییز
3 کودک خرد بیخرد بدهد زر سی دانه را به نیم مویز
4 بینوا سوی بیسخا نشوی غر نگردد به گرد آلت حیز
1 هر که زین پیش بود امیر سخن از امیر سخا شدند عزیز
2 تو همه روز گرد آن گردی که به نزدیکشان زرست و پشیز
3 دستهٔ گل بر کسی چه بری که فروشد به کویها گشنیز
4 پیرهن زان طمع مکن که ز حرص دزدد از جامهٔ پدر تیریز
1 اگر ریش خواجه ببرند پاک رسن گر بگیرد به بسیار چیز
2 که تا پاردم سازد از بهر آنک بود پاردم بر گذرگاه تیز
1 ای خداوند قایم قدوس ملک تو ناقیاس و نامحسوس
2 قایمی خود به خود قیام تو نیست به قیامی که هست ضد جلوس
3 ساحت سینههای مشتاقان ز آرزوی تو شد به دور و شموس
4 در دل عارفان حضرت تو صد نهال از محبتت مغروس
1 چو خواهم کرد زرق و هزل و ریواس نخواهم نیز عاقل بود و فرناس
2 مرا چون نیست بر کس هیچ تفضیل چه خواهم کرد زهد و فضل عباس
3 بیاور طاس می بر دست من نه به جای چنگ بر زن طاس بر طاس
4 قرین و جنس من خمار و مطرب بسندهست از همه اقران و اجناس
1 ای مرد سفر در طلب زاد سفر باش بشکن شبهٔ شهوت و غواص درر باش
2 از سیرت سلمان چه خوری حسرت و راهش بپذیر و تو خود بوذر و سلمان دگر باش
3 هر چند که طوطی دلت کشتهٔ زهرست آن زهر دهان را تو همه شهد و شکر باش
4 چون تو به دل زهر شکر داری از خود زهر تن او گردد تو مرد عبر باش