آن حور روح فش را از سنایی غزنوی قصیده-قطعه 121
1. آن حور روح فش را بر عقل جلوه کردم
و آن شربها که دادی بر یاد تو بخوردم
...
1. آن حور روح فش را بر عقل جلوه کردم
و آن شربها که دادی بر یاد تو بخوردم
...
1. زشت همی گویی هر ساعتم
رو تو همی گویی که من نستهم
...
1. چو بر قناعت ازین گونه دسترس دارم
چرا ازین و از آن خویشتن ز پس دارم
...
1. ای یوسف نامی که همیشه چو زلیخا
جز آرزوی صحبت تو کار ندارم
...
1. عمر دو نیمهست و ازین بیش نیست
اول و آخر، چو همی بنگرم
...
1. چند روزی درین جهان بودم
بر سر خاک باد پیمودم
...
1. از زهر به مغزم رسید بویی
بفگند هم اندر زمان ز پایم
...
1. خواجه بفزود ولیکن بدرم
روی بفروخت ولیکن ز الم
...
1. چون من بره سخن درون آیم
خواهم که قصیدهای بیارایم
...
1. گاهی ز دل بود گله گاهی ز دیدهام
من هر چه دیدهام ز دل و دیده دیدهام
...
1. از خلد برین یاد کنم روی تو بینم
وز فتنهٔ دین یاد کنم موی تو بینم
...