از جوانی داغ ها بر سینه از صائب تبریزی غزل 1153
1. از جوانی داغ ها بر سینه ما مانده است
نقش پایی چند از آن طاوس بر جا مانده است
1. از جوانی داغ ها بر سینه ما مانده است
نقش پایی چند از آن طاوس بر جا مانده است
1. مردمی در طینت اهل جهان کم مانده است
صورت بی معنیی بر جا ز آدم مانده است
1. سرکشی از قامت آن دلربا زیبنده است
مد احسان هر قدر باشد رسا زیبنده است
1. خاکساری از بزرگان جهان زیبنده است
با زمین، افتادگی از آسمان زیبنده است
1. آن که ما سرگشته اوییم در دل بوده است
دوری ما غافلان از قرب منزل بوده است
1. تنگ خلقی شعله دوزخ سرشتی بوده است
جبهه وا کرده صحرای بهشتی بوده است
1. هر غباری گرده چابک سواری بوده است
هر سر خاری خدنگ جان شکاری بوده است
1. اشک ریز از مالش چرخ دغا آسوده است
خوشه پروین ز رنج آسیا آسوده است
1. آسمان از شور دلهای کباب آسوده است
کوه تمکین خم از جوش شراب آسوده است
1. از کواکب آسمان روی حجاب آلوده است
از شفق آفاق لبهای شراب آلوده است
1. دوستی های جهان با ریو و رنگ آلوده است
شهد این مکار با چندین شرنگ آلوده است
1. من نمی گویم ز گلزارت کسی گل چیده است
رنگ آن سیب زنخدان اندکی گردیده است