زهر در ساغر مرا از سیر از صائب تبریزی غزل 1046
1. زهر در ساغر مرا از سیر ماه و انجم است
آسمان پر کواکب شیشه پر کژدم است
1. زهر در ساغر مرا از سیر ماه و انجم است
آسمان پر کواکب شیشه پر کژدم است
1. ریشه ما در زمین خاکساری محکم است
گلبن امید ما در چار موسم خرم است
1. نیست مردم هر که را نقش و نگار مردم است
مردمی هر کس که دارد در شمار مردم است
1. در حریم سینه عشاق، غم نامحرم است
در نزاکت خانه آیینه، دم نامحرم است
1. در فشار دل، سر دست نگارین ظالم است
در هلاک بیگناهان تیغ خونین ظالم است
1. جان غافل را سفر در چار دیوار تن است
پای خواب آلود را منزل کنار دامن است
1. هستی دنیای فانی انتظار مردن است
ترک هستی ز انتظار نیستی وارستن است
1. حاصل شمشیر برق از کشت ما خون خوردن است
باد دستی خرمن ما را دعای جوشن است
1. در تعلق کوه آهن در شمار سوزن است
در تجرد سوزنی همسنگ کوه آهن است
1. اتفاق دوستان با هم دعای جوشن است
سختی از دوران نبیند دانه تا در خرمن است
1. مجلس امشب از فروغ لاله رویان روشن است
بی خبر هر سو که می غلطد نگاهم گلشن است
1. از عزیزان دیده پوشیده من روشن است
بوی پیراهن کلید خانه چشم من است