چار دیوار قفس عشرت سرای از صائب تبریزی غزل 999
1. چار دیوار قفس عشرت سرای ما بس است
شهربند دام باغ دلگشای ما بس است
1. چار دیوار قفس عشرت سرای ما بس است
شهربند دام باغ دلگشای ما بس است
1. شاهد مستوری گل قطره شبنم بس است
چهره مریم دلیل عصمت مریم بس است
1. گوش گیران قفس را نکهت گلشن بس است
دیده کنعانیان را بوی پیراهن بس است
1. باده مرد افکن من معنی روشن بس است
ساغر و مینای من کلک و دوات من بس است
1. مهر لب غماز را دامان پاک من بس است
پرده پوش ماه کنعان چاک پیراهن بس است
1. گر نباشد در نظر لیلی مرا هامون بس است
نقش پای ناقه برگ عیش این مجنون بس است
1. مزد دست و تیغ قاتل چشم قربانی بس است
عذرخواه نقش از نقاش حیرانی بس است
1. گردش پرگار ما را حلقه مویی بس است
مرکز سرگشتگی ها خال دلجویی بس است
1. گر چه در دفع کدورت هر نوایی دلکش است
در میان سازها، نی تیر روی ترکش است
1. جان روشن را جهان در چشم بینا آتش است
شبنم بی تاب را گل در ته پا آتش است
1. پرده شرم و حیا را باده ناب آتش است
بر گل کاغذ، هوای عالم آب آتش است
1. هر که چون پروانه بی باک، مست آتش است
هر کجا پر می زند بر روی دست آتش است