در هوای ابر لازم نیست در از صائب تبریزی غزل 880
1. در هوای ابر لازم نیست در مینا شراب
می کند هر قطره باران کار صد دریا شراب
1. در هوای ابر لازم نیست در مینا شراب
می کند هر قطره باران کار صد دریا شراب
1. کی سفیدی می تواند شد به چشم ما نقاب؟
کف چه باشد تا شود بر چهره دریا نقاب
1. چشم عاشق خاک کوی دلستان بیند به خواب
هر چه هر کس در نظر دارد، همان بیند به خواب
1. گر چه افکندم به روغن، نان خلق از خوی چرب
قسمتم چون شمع کاهش شد ز گفت و گوی چرب
1. مد کوتاهی است صبح از دفتر احسان شب
سرمکش چون خامه زنهار از خط فرمان شب
1. بی قراران را ازان یکتای بی همتا طلب
چون شود از دشت غایب سیل در دریا طلب
1. پا منه زنهار بی اندیشه در جای غریب
توسن سرکش خطر دارد ز صحرای غریب
1. مگر از خانه بیرون آمد آن گل بی حجاب امشب؟
که بوی یاسمن دارد فروغ ماهتاب امشب
1. بیا کز دوریت مژگان به چشمم سوزن است امشب
نفس در سینه ام چون خار در پیراهن است امشب
1. خانه از خویش تهی کن که ز نظاره آب
پرده چشم حباب است همان چشم حباب
1. دیده از خط بدیع آب دهید ای احباب
که عجب نقش بدیعی زده دوران بر آب
1. نکند باده شب، سوختگان را سیراب
تشنه در خواب شود تشنه تر از خوردن آب