منه بر دل زار بار جهان را از صائب تبریزی غزل 845
1. منه بر دل زار بار جهان را
سبک ساز بر شاخ گل آشیان را
1. منه بر دل زار بار جهان را
سبک ساز بر شاخ گل آشیان را
1. فروغی است یکرنگی از گوهر ما
دل ساده فردی است از دفتر ما
1. بیخودی رفتن است دلها را
هوش واماندن است دلها را
1. به ادب نوش، جام دولت را
مده از کف زمام دولت را
1. دل زهر نقش گشته ساده مرا
دو جهان از نظر فتاده مرا
1. شانه زند چو کلک من طره مشکفام را
سرمه خامشی دهد طوطی خوش کلام را
1. ای ز تو شور در جگر کلک شکر نوای را
رشته آه در گره فکر گرهگشای را
1. ای فکر تو نقشبند جانها
یک حلقه ذکرت آسمانها
1. ای حسن تو برق خانمانها
عشق تو دلیل آسمانها
1. غم آتشین عذاران نه چنان برشت ما را
که ز خاک بردماند نفس بهشت ما را
1. دید ز خون دلم لاله ستان خاک را
آبله دل شکست شیشه افلاک را
1. نیست غم نان و آب، گوشه نشین را
در رحم آماده است رزق، جنین را