بشنو ز من ترانه غیرت فزای از صائب تبریزی غزل 750
1. بشنو ز من ترانه غیرت فزای را
گر مردی ای سپند، نگه دار جای را!
1. بشنو ز من ترانه غیرت فزای را
گر مردی ای سپند، نگه دار جای را!
1. چون پای خم به دست فتادت کمر گشا
چون گرم شد سرت ز می ناب، سر گشا
1. شد بی صفا ز خاک سیه کاسه آب ما
آخر به رنگ ظرف برآمد شراب ما
1. چون شعله سر مکش ز دل سینه تاب ما
کز سوز عشق، اشک ندارد کباب ما
1. آماده است از دل پر خون شراب ما
در آتش است از جگر خود کباب ما
1. از نان و آب نیست بقا و ثبات ما
باشد ز درد و داغ محبت حیات ما
1. در داغ غوطه خورد دل غم سرشت ما
با کعبه هم لباس شد آخر کنشت ما
1. ای جبهه تو آینه سرنوشت ما
روشن چو آفتاب به تو خوب و زشت ما
1. بیگانگی شده است ز عالم مراد ما
یادش به خیر، هر که نیفتد به یاد ما!
1. یاقوت کهربا شود از آه سرد ما
ایوب را کند کمری، بار درد ما
1. چون نی ز ناله نیست تهی بندبند ما
آه از نفس زیاده کشد دردمند ما
1. دود از نهاد خلق برآرد گزند ما
افتد به کار شعله گره از سپند ما