کرامت کن مرا ای ابر رحمت از صائب تبریزی غزل 6777
1. کرامت کن مرا ای ابر رحمت چشم گریانی
که از هر خنده بر دل می رسد زخم نمایانی
1. کرامت کن مرا ای ابر رحمت چشم گریانی
که از هر خنده بر دل می رسد زخم نمایانی
1. اگر چه دارد از الفاظ چندین ترجمان معنی
به معنی همچنان گنگ است با چندین زبان معنی
1. خودآرا را برابر می کند با خاک خودبینی
حنای شهپر پرواز طاوس است رنگینی
1. به این پستی فراز چرخ جای خویش می خواهی
سر افلاک را در زیر پای خویش می خواهی
1. جنونم پهن شد صبر از من شیدا چه می خواهی؟
عنانداری ز من در دامن صحرا چه می خواهی؟
1. درون دل بود یار از جهان گل چه میخواهی؟
گهر در سینه بحرست از ساحل چه میخواهی؟
1. به ظاهر گر به چشمم ای سمن سیما نمی آیی
به خواب من چرا در پرده شبها نمی آیی؟
1. چرا هرگز به سر وقت من بیدل نمی آیی؟
چنین کز دیده غافل می روی غافل نمی آیی
1. چرا از سینه ای آه سحر بیرون نمی آیی؟
سبک چون تیغ ازین زیر سپر بیرون نمی آیی؟
1. نمی باید ترا مشاطه ای بهر خودآرایی
به صحرا می روی، از خانه آیینه می آیی
1. ز خوبان قامت جانان علم باشد به یکتایی
الف را هیچ حرفی برنمی آرد ز رعنایی