ای جهانی محو رویت، محو از صائب تبریزی غزل 6658
1. ای جهانی محو رویت، محو سیمای که ای؟
ای تماشاگاه عالم، در تماشای که ای؟
1. ای جهانی محو رویت، محو سیمای که ای؟
ای تماشاگاه عالم، در تماشای که ای؟
1. ای ز روی آتشینت هر دل آتشخانهای
از لب میگون تو هر سینهای میخانهای
1. ای زمین از سبحه ذکر تو کمتر دانهای
از خرابات تو مهر گرمرو پیمانهای
1. هر که دارد با پریزادان معنی خلوتی
همچو مارش می گزد هر حلقه جمعیتی
1. از شراب لعل تا رخسار را افروختی
هر که را بود آرزوی خام در دل سوختی
1. یک نفس فارغ ز وسواس تمنا نیستی
از پریشان خاطری یک لحظه یک جا نیستی
1. دوش با ما سرگران بودی چه در سر داشتی؟
باده می خوردی و خون ما به ساغر داشتی
1. سرو من گر بر سر خاک شهیدان آمدی
دعوی خون هم درین عالم به پایان آمدی
1. زاهد از خشکی سبکروحانه بیرون آمدی
صورت دیوار اگر از خانه بیرون آمدی
1. هر کجاگیری گلی در آب معمار خودی
کار هر کس را دهی انجام در کار خودی
1. هر دو عالم یک قدم باشد به پای بیخودی
ای هزاران خضر فرخ پی فدای بیخودی
1. پیش اغیار از بهار تازه رو گلشن تری
از دل خود در شکست کار من آهن تری