بمیر تشنه، منه پای بر کناره چاه از صائب تبریزی غزل 6598
1. بمیر تشنه، منه پای بر کناره چاه
که خم کند قد استاده را نظاره چاه
1. بمیر تشنه، منه پای بر کناره چاه
که خم کند قد استاده را نظاره چاه
1. چگونه زان گل رعنا دو چشم بردارم؟
که هم بهار نگاه است و هم خزان نگاه
1. گر از طعام تن عام می شود فربه
تن کریم ز اطعام می شود فربه
1. ز رفتن تو ز جسم ضعیف جان رفته
همای از سر این مشت استخوان رفته
1. به صد دلیل نرفتن ره خدای که چه؟
به صد چراغ ندیدن به پیش پای که چه؟
1. بر آن عذار نه زلف مشوش افتاده
که موج بر رخ صهبای بی غش افتاده
1. رخی به شبنم می همچو برگ لاله بده
دگر به هر که دلت می کشد پیاله بده
1. نه سرخ چهره خورشید را شفق کرده
که از خجالت روی تو خون عرق کرده
1. عرق به برگ گلت می دود شتاب زده
نگاه گرم که این نقش را بر آب زده؟
1. ز خط عذار تو تا عنبرین نقاب شده
ز هاله خوبی مه پای در رکاب شده
1. به هر کجا که خوری باده تن به خواب مده
بنای خانه ناموس را به آب مده
1. ز بس لب تو به ابرام می دهد بوسه
به کام تلخی دشنام می دهد بوسه