مگر در باغ راه جلوه جانانه افتاده؟ از صائب تبریزی غزل 6587
1. مگر در باغ راه جلوه جانانه افتاده؟
که از مستی ز دست شاخ گل پیمانه افتاده
1. مگر در باغ راه جلوه جانانه افتاده؟
که از مستی ز دست شاخ گل پیمانه افتاده
1. شنیدم آه گرمی با تو گستاخانه سرکرده
به جسم نازکت بیماری چشمت اثر کرده
1. که یارب گرم در رخسار آن نازک میان دیده؟
که آن موی کمر چون موی آتش دیده پیچیده
1. می دهد عشق به شمشیر صلا بسم الله
تازه کن جانی ازین آب بقا بسم الله
1. خنکی در اسد از مهر جهانگیر مخواه
نفس سرد ز کام و دهن شیر مخواه
1. سرو من طرح نو انداخته ای یعنی چه؟
جامه را فاخته ای ساخته ای یعنی چه؟
1. یارب آشفتگی زلف به دستارش ده
چشم بیمار بگیر و دل بیمارش ده
1. چه شبی بود که آن نرگس خواب آلوده
دست در گردنم انداخت شراب آلوده
1. به ستم کی رود از جای دل غم دیده؟
این سپندی است که مرگ بسی آتش دیده
1. به جان رسید دل روشنم ز بخت سیاه
کند درازی شب عمر شمع را کوتاه
1. ز آستان تو کرد آن که پای ما کوتاه
به تیغ، رشته عمرش کند قضا کوتاه!