ای شاخ گل شکسته طرف کلاه تو از صائب تبریزی غزل 6539
1. ای شاخ گل شکسته طرف کلاه تو
پیچ و خم بنفشه ز خط سیاه تو
1. ای شاخ گل شکسته طرف کلاه تو
پیچ و خم بنفشه ز خط سیاه تو
1. در خون نشست لاله ز چشم سیاه تو
گل گوشه گیر گشت ز طرف کلاه تو
1. مپسند پر ز داغ کنم از جفای تو
آن کیسه ها که دوخته ام بر وفای تو
1. کردم اگر چه هر دو جهان رونمای تو
از بی بضاعتی خجلم از لقای تو
1. در هیچ پرده نیست، نباشد نوای تو
عالم پرست از تو و خالی است جای تو
1. ای دل گشاد کار خود از آن و این مجو
این قفل را کلید ز هر آستین مجو
1. دام و کمند گردن دلهاست آرزو
دل مشت خار و موجه دریاست آرزو
1. یک صافدل در انجمن روزگار کو؟
عالم گرفت تیرگی آیینه دار کو؟
1. خط بر عذار ساده نباشد مباش گو
درد آشنای باده نباشد مباش گو
1. از اهل حق اگر نظری یافتی بگو
بی خون دل اگر گهری یافتی بگو
1. شد رعشه پیری پر و بال طلب تو
یک جو نشد افسرده ز کافور تب تو
1. وحشی تر از آهوست نشان قدم تو
کهسار شود سینه صحرا ز رم تو