از آب زندگی به شراب التفات کن از صائب تبریزی غزل 6373
1. از آب زندگی به شراب التفات کن
از طول عمر صلح به عرض حیات کن
1. از آب زندگی به شراب التفات کن
از طول عمر صلح به عرض حیات کن
1. چون آفتاب و ماه نظر را بلند کن
راهی که مشکل است ز همت سمند کن
1. ساقی دمید صبح، علاج خمار کن
خورشید را ز پرده شب آشکار کن
1. مژگان خود به اشک جگرگون طراز کن
وان گاه چشم بر رخ فردوس باز کن
1. یا حلقه ارادت ساغر به گوش کن
یا عاقلانه ترک در می فروش کن
1. عمر عزیز را به می ناب صرف کن
این آب را به لاله سیراب صرف کن
1. پیش از وصال، ترک تمنای خام کن
تا گل نیامده است علاج ز کام کن
1. دل از گناه پاک چو دارالسلام کن
خاک سیاه بر سر مینا و جام کن
1. از زنگ کبر آینه خویش ساده کن
در زیر پا نظر کن و حج پیاده کن
1. از خود برون نرفته هوای سفر مکن
این راه را به پای زمین گیر سر مکن
1. غیرت کن و ز آه برافروز شمع خویش
دریوزه فروغ ز شمس و قمر مکن
1. بیجا سخن چو طوطی شکرشکن مکن
آیینه گر به حرف درآید سخن مکن