ما خیر باد لذت پرواز کرده ایم از صائب تبریزی غزل 5849
1. ما خیر باد لذت پرواز کرده ایم
تعویذ بال چنگل شهباز کرده ایم
1. ما خیر باد لذت پرواز کرده ایم
تعویذ بال چنگل شهباز کرده ایم
1. ما پرده های گوش خود از هوش کرده ایم
پندی که داده اند به ما گوش کرده ایم
1. ما رنگ گل ز بوی گل ادراک کرده ایم
سیر بهار در خس و خاشاک کرده ایم
1. ما نقل باده را ز لب جام کرده ایم
عادت به تلخکامی از ایام کرده ایم
1. چندین کتاب در گرو باده کرده ایم
تا از غبار، صفحه دل ساده کرده ایم
1. از آه دام موج به دریا فکنده ایم
از اشک تخم لاله به صحرا فکنده ایم
1. ما در محیط حادثه لنگر فکنده ایم
در آب تیغ، دام چو جوهر فکنده ایم
1. ما گل به دست خود ز نهالی نچیدهایم
در دست دیگران گلی از دور دیدهایم
1. ما همچو آفتاب به هرجا رسیدهایم
هر کوچهای که هست به عالم دویدهایم
1. ما پرده از حقیقت عالم کشیدهایم
در غورگی به نشئه این می رسیدهایم
1. مادام را ز دانه صیاد دیده ایم
در صلب بیضه جوهر فولاد دیده ایم
1. ما رخت خود به گوشه عزلت کشیده ایم
دست از پیاله، پای ز صحبت کشیده ایم