کنون که با تو مکان در یک انجمن دارم از صائب تبریزی غزل 5719
1. کنون که با تو مکان در یک انجمن دارم
هزار مرحله ره تا به خویشتن دارم
1. کنون که با تو مکان در یک انجمن دارم
هزار مرحله ره تا به خویشتن دارم
1. چو خامه معنی نازک در آستین دارم
چرا ز سرزنش تیغ دل غمین دارم
1. نه ذوق صحبت و نه میل گفتگو دارم
لبی خموشتر از گوش آرزو دارم
1. ز ضعف اگر نفس بال بسته ای دارم
ز رنگ چهره زبان شکسته ای دارم
1. لب خموش و زبان گزیدهای دارم
چو بوی گل نفس آرمیدهای دارم
1. درین سفر که توکل شده است راهبرم
یکی است نسبت زنار و توشه با کمرم
1. به شور عشق و جنون همچو صبح مشهورم
شکسته است نمکدان چرخ را شورم
1. به لب نمی رسد از ضعف آه شبگیرم
ز بار دل چو کمان، خانه می کند تیرم
1. منم که فیض شراب از کتاب می گیرم
به همت از گل کاغذ گلاب می گیرم
1. ز بیم هجر شب وصل یار می لرزم
میان بحر ز بیم کنار می لرزم
1. اگر چه در چمن روزگار خار و خسم
چو لاله داغ بود گل ز گرمی نفسم