چه ضرورست که آلوده تعمیر شوم؟ از صائب تبریزی غزل 5659
1. چه ضرورست که آلوده تعمیر شوم؟
در ره سیل چه افتاده زمین گیر شوم؟
1. چه ضرورست که آلوده تعمیر شوم؟
در ره سیل چه افتاده زمین گیر شوم؟
1. بسته تر شد دل من داد چو خط دست به هم
کار زنجیر کند مور چو پیوست به هم
1. برگ عیش خود از آن تازه چمن می خواهم
یک گل بوسه از آن کنج دهن می خواهم
1. ما به ناسازی ابنای زمان ساخته ایم
وسعت حوصله را مهر دهان ساخته ایم
1. ما به پیغامی از ان تنگ دهن ساخته ایم
چو نی خامه ز شکر به سخن ساخته ایم
1. نقد جان در بغل از بهر نثار آمده ایم
همه جا رقص کنان همچو شرار آمده ایم
1. ما به دنیا نه پی ناز و نعم آمده ایم
بهر تحصیل غم و درد و الم آمده ایم
1. گرچه با کوه گرانسنگ گناه آمدهایم
لیک چون سنگ نشان بر سر راه آمدهایم
1. ما ز بیقدری اگر لایق دیدار نه ایم
قابل منع نگاه در و دیوار نه ایم
1. از غم زلف تو در دام بلا افتادیم
چه هوا در سر ما بود و کجا افتادیم
1. صفحه دل، سیه از مشق تمنا کردیم
کعبه را بتکده زین خط چلیپا کردیم
1. جز غبار از سفر خاک چه حاصل کردیم
سفر آن بود که ما در قدم دل کردیم