تا چند کشم درد سر از رهگذر دل از صائب تبریزی غزل 5267
1. تا چند کشم درد سر از رهگذر دل
کو عشق که فارغ شوم از دردسر دل
1. تا چند کشم درد سر از رهگذر دل
کو عشق که فارغ شوم از دردسر دل
1. از سرکشی و ناز ندارد سر ما گل
سرپیش فکنده است به تقریب حیا گل
1. مرو بیرون ز عشرتخانه دل
که می می جوشد از پیمانه دل
1. چو خواهی عاقبت شد رزق موران
به دولت گر سلیمانی چه حاصل
1. ز خلوت برنمی آیی چه حاصل
به چشم تر نمی آیی چه حاصل
1. ای از رخت هر خار سامان بستان در بغل
هر ذره را از داغ تو خورشید تابان در بغل
1. گلبانگ به از زرست ای گل
غافل نشوی ز حال بلبل
1. گر تشنه اسراری پیش آر شراب اول
گر گنج خواهی می گرد خراب اول
1. عاشق صادق نمی دارد تمناهای خام
تخم انجم در زمین صبح می سوزد تمام
1. سعی کن در عزت سی پاره ماه صیام
کز فلک از بهر تعظیمش فرود آمد کلام
1. موبهمو دارم به خاطر خط جانان را تمام
هیچ کس چون من ندارد حفظ قرآن را تمام
1. روی گرم لاله شد برق کتان توبه ام
سوخت استغفار را گل در دهان توبه ام