آثار صائب تبریزی

صفحه 44 از 707
707 اثر از غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی

1 معلم نیست حاجت در تپیدن کشته دل را که خون رقص روانی می دهد تعلیم بسمل را

2 به خون غلطیدن من سنگ را در گریه می آرد مگر بندد حیا در کشتن من چشم قاتل را

3 نمی یابد دل پر خون من راه سخن، ورنه عقیق از رهگذار نقش، خالی می کند دل را

4 درین وادی کدامین لیلی خوش چشم می باشد؟ که گردش سرمه آواز می گردد سلاسل را

1 به عزم صید چین سازد چو زلف صیدبندش را رم آهو به استقبال می آید کمندش را

2 که دارد شهسواری این چنین یاد از پری رویان؟ که از شادی نمی باشد نشان پاسمندش را

3 شود هر حلقه ای انگشتر پای نگارینش نبندد بر کمر آن شوخ اگر زلف بلندش را

4 ز شیرینی به هم چسبد لب خمیازه پردازش به خاطر بگذراند هر که لعل نوشخندش را

1 نه از گل می گشاید دل، نه از گلزار عاشق را که باغ دلگشایی نیست غیر از یار عاشق را

2 به بوی گل ز خواب بی خودی بیدار شد بلبل زهی خجلت که معشوقش کند بیدار عاشق را

3 ز کوه بیستون فرهاد ازان بیرون نمی آید که می گردد دو بالا، ناله در کهسار عاشق را

4 صف مژگان نگردد پرده دار چشم قربانی قیامت کی ز شغل خود کند بیکار عاشق را؟

1 ز خلوت نیست بر خاطر غمی وحدت شعاران را گره در دل ز پیوندست دایم شاخساران را

2 حریف خیره چشمان نیست حسن شرمناک تو مکن زنهار دور از بزم خود ما خاکساران را

3 قبول عشق چون فرهاد هر کس را کمر بندد ز جان سختی کند دندانه تیغ کوهساران را

4 گرانسنگی فلاخن را پر پرواز می گردد به کوه صبر نتوان داد تسکین بی قراران را

1 گزیری از علایق نیست زیر چرخ یک تن را رهایی نیست زین خار شلایین هیچ دامن را

2 جنون دوری از عقل گرانجان کرد آزادم که می گردد دل از سرگشتگی خالی فلاخن را

3 به پایان زود می آید، بود شمعی که روشنتر درین عالم اقامت کم بود جانهای روشن را

4 میسر نیست آزادی ز خود بی همت مردان که جز رستم برون می آورد از چاه بیژن را؟

1 ز تأثیر دل بیدار، چشم تر شود بینا که ماه از نور خورشید بلند اختر شود بینا

2 نبرد از چشم سوزن قرب عیسی عیب کوری را محال است از جواهر سرمه بد گوهر شود بینا

3 به چشم کم مبین ای ساده دل ما تیره روزان را که صد آیینه از یک مشت خاکستر شود بینا

4 ببر زین خاکدان زنهار با خود سرمه بینش وگرنه کور هیهات است در محشر شود بینا

1 مکن بی بهره یارب از قبول دل بیانم را به زهر چشم خوبان آب ده تیغ زبانم را

2 تهیدستی ندارد برگریز نیستی در پی نگه دار از شبیخون بهاران گلستانم را

3 چو طوطی لوح تعلیمم ده از آیینه رخساران مکن چون پسته سبز از خامشی تیغ زبانم را

4 ز خاک آستانت رو به هر جانب که می آرم سر زلف گرهگیر تو می پیچد عنانم را

1 رموز سرگذشت عاشقان گر دیدنی دارد خدا را سرسری مگذر ز اوراق خزان ما

2 اگر در ملک صورت نیست ما را گوشه ای صائب سواد اعظم معنی است ملک بیکران ما

3 ندارد زآفتاب تربیت طالع بیان ما به سیلی رنگ گرداند ثمر در بوستان ما

4 ندیدیم از سخن فهمان عالم گوشه چشمی اگر چه سرمه شد از فکر مغز استخوان ما

1 فروغ حسن از خط بیش گردد لاله رویان را که خاموشی بود کمتر، چراغ زیر دامان را

2 نهان در خط سبز آن لعل شکر بار را بنگر ندیدی زیر بال طوطیان گر شکرستان را

3 به ریزش می توان داغ سیاهی را ز دل شستن که باشد ابر بی باران، شب آدینه مستان را

4 به جوش سینه من برنیاید مهر خاموشی حبابی پرده داری چون تواند کرد طوفان را؟

1 زهی ز اندیشه لعل تو پرخون جام فکرت‌ها ز خط عنبرینت پشت بر دیوار، حیرت‌ها

2 دل عارف غبارآلوده کثرت نمی‌گردد نیندازد خلل در وحدت آیینه صورت‌ها

3 محیط از چهره سیلاب گرد راه می‌شوید چه اندیشد کسی با عفو حق از گرد زلت‌ها؟

4 چنین آن حسن عالم‌سوز اگر بی‌پرده خواهد شد برون می‌آورد وحدت‌گزینان را ز خلوت‌ها

آثار صائب تبریزی

707 اثر از غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی