آثار صائب تبریزی

صفحه 43 از 707
707 اثر از غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی

1 مده در جوش گل چون لاله از کف میگساری را که نعل از برق در آتش بود ابر بهاری را

2 ندارد دیده پاک آبرویی پیش او، ورنه به شبنم می دهد گل منصب آیینه داری را

3 قیامت می کند در ترکتاز ملک دل، گویا ز طفل شوخ من دارد فلک دامن سواری را

4 بیابان گردی مجنون ز نقصان جنون باشد که سنگ کودکان باشد محک کامل عیاری را

1 فلک پرواز سازد آه را درد گران ما پر سیمرغ بخشد تیر را زور کمان ما

2 ز بی مغزان خدنگش گر چه پهلو می کند خالی همان چون قرعه می غلطد به پهلو استخوان ما

3 به جز غفلت متاعی نیست ما گم کرده راهان را جرس را چشم خواب آلود سازد کاروان ما

4 به احوال دل صد پاره عاشق که پردازد؟ ز تمکین گل نمی چینند طفلان در زمان ما

1 ز روی آتشینش حیرتی رو داد آتش را که چندین عقده در کار از سپند افتاد آتش را

2 مرا در وادیی می جوشد از دل عقده مشکل که نتواند گره از دل گشودن باد آتش را

3 ندارد عشق عالمسوز پروای سرشک ما نمی سازد خموش از آب خود فولاد آتش را

4 مکن با ناتوانان سرکشی هر چند مغروری که از هر مشت خاری می رسد امداد آتش را

1 نگه دار از لب پیمانه آن لبهای میگون را که با خون شسته است ای خونی شرم و حیا خون را؟

2 مشو غافل ز مکر دختر رز هوش اگر داری که این مکار می گیرد رگ خواب فلاطون را

3 حریف زخم دندان ملامت نیست لبهایت مکن نقل حریم میکشان آن نقل موزون را

4 نمی ارزد به حرف تلخ، عیش باده شیرین پی یک قطره می بر لب منه صد کاسه خون را

1 ز مهر و ماه سازد سیر، رویت چشم روزن را به یک شبنم کند محتاج، رخسار تو گلشن را

2 ضعیفان را به چشم کم مبین در سرفرازی ها که تیغ تیز بر دارد ز خاک راه سوزن را

3 ز گردیدن سپهر سنگدل را نیست دلگیری که در سرگشتگی باشد گشاد دل فلاخن را

4 نظر را برگ کاهی از پریدن می شود مانع بود بسیار، اندک کلفتی دلهای روشن را

1 نه هر چشمی سزاوارست رخسار معانی را که شبنم دیده شورست گلزار معانی را

2 ز چشم شور، آب خضر خون مرده می گردد مکن بی پرده چون گل جام سرشار معانی را

3 ندارد بهره ای از حسن معنی چشم صورت بین به هر آیینه منمایید دیدار معانی را

4 خطر از سبزه بیگانه بیش از زهر می باشد جمال آشنارویان گلزار معانی را

1 ز سختی‌های عالم قانعان را هست لذت‌ها هما را استخوان در لقمه باشد مغز نعمت‌ها

2 شکست عشق را از صبر بر خود مومیایی کن که در کشتی شکستن خضر را درج است حکمت‌ها

3 به چشم هر که از نور بصیرت بهره‌ای دارد جواهر سرمه بینش بود، گرد کدورت‌ها

4 زلیخاست اگر برداشت از یوسف، تو چون مردان مده از دست تا ممکن بود دامان فرصت‌ها

1 خط از سنگین دلی گفتم برآرد لعل دلبر را ندانستم رگ گردن شود این رشته گوهر را

2 نه تبخاله است بر گرد دهان آن پری پیکر ز تنگی این صدف بیرون لب جا داده گوهر را

3 سرشک بلبلان برگ گلی نگذاشت بی شبنم که نتوان دید خالی در کف احباب ساغر را

4 صبوری با دل بی طاقت من برنمی آید مکرر کشتی من بادبان کرده است لنگر را

1 به دنیای دنی بگذار جسم پای در گل را که نتوان راست گردانیدن این دیوار مایل را

2 مده در عالم پرشور دامان رضا از کف که ساحل می کند تسلیم این دریای هایل را

3 مشو در خاکدان عالم از یاد خدا غافل که نور ذکر، گوهر می کند این مهره گل را

4 تن بی معرفت نگذاشت دل را سر برون آرد زمین شور در خود محو سازد تخم قابل را

1 خموشی مهر خاموشی زند بر لب سخن چین را که سازد غنچه لب بسته کوته دست گلچین را

2 بود از ساده رویان نوخطان را سرکشی افزون که وحشت هست بیش از آهوان آهوی مشکین را

3 بود چون کوهکن در عاشقی ثابت قدم هر کس برون آرد به جان بی نفس از سنگ شیرین را

4 ید بیضا ز خجلت آب شد چون شمع کافوری برآوردی تو تا از آستین دست بلورین را

آثار صائب تبریزی

707 اثر از غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی