آثار صائب تبریزی

صفحه 42 از 707
707 اثر از غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی

1 ندارد خواب چشم عاشق دیوانه در شب‌ها نمی‌افتد ز جوش خویشتن میخانه در شب‌ها

2 به غفلت مگذران چون شمع شب را از سیه‌کاری که دل روشن شود از گریه مستانه در شب‌ها

3 ازان هردم بود جایی درین ظلمت‌سرا سالک که گردد خواب تلخ از بستر بیگانه در شب‌ها

4 ندارد خلق، با هرکس سیه شد روز او، کاری ز سنگ کودکان ایمن بود دیوانه در شب‌ها

1 سمندر کرد اشک گرم من مرغان آبی را ز گوهر چون صدف پر ساخت گردون حبابی را

2 بهاران را به غفلت مگذران چون لاله از مستی غنیمت دان چو نرگس دولت بیدار خوابی را

3 شقایق حقه تریاک تا گردید، دانستم که افیونی کند آخر خمار می شرابی را

4 غنیمت دان در اینجا این دو نعمت را، که در جنت نخواهی یافت خط سبز و رنگ آفتابی را

1 به مژگان خارخار از سینه می رویاند آتش را به یاقوت لب از رخ رنگ می گرداند آتش را

2 کبابم می کند آن مست بی پروا، نمی داند که هر یک قطره اشک من به خون غلطاند آتش را

3 سپند من ندارد تاب مهتاب و تو سنگین دل مزاج سرکشی داری که می سوزاند آتش را

4 نیم پروانه تا بر گرد شمع دیگران گردم سپند شوخ من از سنگ می رویاند آتش را

1 تکلف نیست در گفتار رند لاابالی را چنانت دوست می دارم که عاشق شعر حالی را

2 خمارآلوده یوسف به پیراهن نمی سازد ز پیش چشم من بردار این مینای خالی را

3 ز فکر پیچ و تاب آن کمر بیرون نمی آیم که هجران نیست در پی، وصل معشوق خیالی را

4 ز پیش دل حجاب جسم را بردار چون مردان به گل تا کی برآری پیش ایوان شمالی را؟

1 ز سرو و گل چمن مینا و جام آورد مستان را ز بلبل مطرب رنگین کلام آورد مستان را

2 مکرر بود وضع روز وشب، آن ساقی جان ها ز زلف و عارض خود صبح و شام آورد مستان را

3 کمندی از خط بغداد سامان داد جام می به سیر روضه دارالسلام آورد مستان را

4 که می گنجد دگر در جامه کز گلزار بیرنگی نسیم صبحدم چندین پیام آورد مستان را

1 فروغ مهر باشد دیده اخترشماران را صفای ماه باشد جبهه شب زنده داران را

2 نه هر آهی قبول افتد، نه هر اشکی اثر دارد یکی گوهر شود از صد هزاران قطره، باران را

3 نسیم ناامیدی، بد ورق گرداندنی دارد مکن نومید از درگاه خود امیدواران را

4 تو و دلجویی عاشق، زهی اندیشه باطل! غبار خط مگر آرد به یادت خاکساران را

1 ز خط عنبرین زیبد نقاب آن روی دلکش را به از خاکستر خود نیست مرهم، داغ آتش را

2 ز خط گفتم رخش پنهان شود از دیده ها، غافل که رسوا می کند در روز روشن دود، آتش را

3 نبست از شوخ چشمی نقش در آیینه تمثالش سلیمان کرد چون تسخیر یارب آن پریوش را؟

4 دو عالم خاک می شد در رهش از جلوه اول فتادی بر زمین گر سایه آن بالای سرکش را

1 ز آه سرد پروا نیست عشاق بلاکش را کند بر دود صبر آن کس که می افروزد آتش را

2 فلک با مردم ممتاز خصمی بیشتر دارد کمان اول کند آواره تیر روی ترکش را

3 به فریاد سپند ما درین محفل که پردازد؟ که اخگر در گریبان است از خوی تو آتش را

4 ز ابراهیم ادهم شهسواری پیش می افتد که در دولت نگه دارد عنان نفس سرکش را

1 مجو از زاهدان خشک طینت گوهر عرفان که از دریای گوهر، بهره خاشاک است ساحل را

2 نباشد آدمی را هیچ خلقی بهتر از احسان که بوسد دست خود، هر کس که گیرد دست سایل را

3 ندارد گریه کردن حاصلی در پیش بی دردان میفشان در زمین شور صائب تخم قابل را

4 غبار خط جانان لنگر آرام شد دل را که سازد توتیای چشم، طوفان دیده ساحل را

1 به دل های پر از خون حرف آن زلف دو تا بگشا سر این نافه را پیش غزالان ختا بگشا

2 ندارد طاقت بند گران بال پریزادان بر آن اندام نازک رحم کن، بند قبا بگشا

3 نمی گنجد نسیم مصر در پیراهن از شادی گریبانی برای امتحان پیش صبا بگشا

4 نسیم ناامیدی بد ورق گرداندنی دارد در ایام برومندی در بستانسرا بگشا

آثار صائب تبریزی

707 اثر از غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی