عشق گرد دل فرزانه نگردد هرگز از صائب تبریزی غزل 4780
1. عشق گرد دل فرزانه نگردد هرگز
خانه دیو، پریخانه نگردد هرگز
1. عشق گرد دل فرزانه نگردد هرگز
خانه دیو، پریخانه نگردد هرگز
1. نیست بی خون دل آن زلف پریشان هرگز
نبود بی شفق این شام غریبان هرگز
1. هیچ جا از خوشی آثار نمانده است امروز
خیر در خانه خمار نمانده است امروز
1. از جبینش عرق شرم روان است هنوز
چشم امید به رویش نگران است هنوز
1. لاله داغ است ازان عارض گلفام هنوز
سرو را قامت او می دهد اندام هنوز
1. درآ به زمزمه ای مطرب غزال پرداز
که تازیانه شوق است شعله آواز
1. دگر که را کنم از اهل درد محرم راز؟
که رنگ من به زبان شکسته شد غماز
1. نمی رسد به حقیقت کس از سرای مجاز
پلی است آن طرف آب، عشقهای مجاز
1. نخست دفتر هوش و خرد درآب انداز
دگر نگاه به آن چشم نیمخواب انداز
1. بگیر جام هلالی ز رخ نقاب انداز
ز رعشه سنگ به مینای آفتاب انداز
1. چو آفتاب به هر ذره ای نگاه انداز
چو ابر سایه رحمت به هر گیاه انداز
1. به یاد سنبل آن زلف با صبا می ساز
به بوی مشک سبکروح باختا می ساز