جوشن داودی قلمرو تدبیر از صائب تبریزی غزل 4756
1. جوشن داودی قلمرو تدبیر
نقش بر آب است پیش ناوک تقدیر
1. جوشن داودی قلمرو تدبیر
نقش بر آب است پیش ناوک تقدیر
1. از شراب ارغوانی چهره را گلرنگ ساز
بر نسیم از جوش گل جای نفس راتنگ ساز
1. بهر روی خلق تاکی آرزو کردن نماز؟
چند دریک قبله خواهی بادورو کردن نماز؟
1. شد جدا از زخم من آن خنجر سیراب سبز
چون بماند ازروانی، زود گردد آب سبز
1. کی شود کشت امید از دیده نمناک سبز؟
تاک را هرگز نسازد آب چشم تاک سبز
1. شعله ای در مغز هست ازآتش سودا هنوز
می تراود بوی می از پنبه مینا هنوز
1. با قیامت قامتش همدوش می گردد هنوز
از خرامش بوی گل مدهوش می گردد هنوز
1. حسنش از خط عالمی زیرو زبر دارد هنوز
سینه چاکان چون قلم درهرگذر داردهنوز
1. چشم حیران را حجابش دام می داند هنوز
عاشق ناکام را خود کام می داند هنوز
1. بی صفا از خط نگردیده است رخسارش هنوز
می توان صد رنگ گلچیدن زگلزارش هنوز
1. رخنه در دل می کند مژگان قتالش هنوز
می کشد آب ازجگرها دانه خالش هنوز
1. خط برآورد وترو تازه است بستانش هنوز
می چکد خون بهارازخارمژگانش هنوز